فروشگاه

توضیحات

مبارزات آیت الله هاشمی رفسنجانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی

پدرم در برنامه تربیتی بچه‌ها اصول خاصی را مدنظر داشت. وقتی فرزندانش به سن

بلوغ می‌رسیدند، سعی می‌کرد آنها را از خود دور کند و به آنها می‌گفت بروید قم و در یک محیط مذهبی و علمی زندگی کنید. به تعبیر خودش می خواست پایه‌های ایمان آنها محکم شود و معتقد بود اگر پایه‌های ایمان قوی شود

آدم در هر آتشی هم بیفتد می‌تواند خودش را نجات دهد .

برادر بزرگ ما حاج قاسم مشمول این تدبیر نشد اما شیخ علی اکبر اولین فرد از

خانواده بود که در سنین ۱۳ یا ۱۴ سالگی راهی قم شد. پدر در سفری به مشهد

شیخ اکبر را به قم برد. او در سه سال اول تحصیل در قم ،اصلاً به روستایمان نیامد. ارتباط هم برقرار نمی‌شد چون امکاناتی وجود نداشت.

۲۶۰صفحه فایل ورد  منابع دارد  پاورقی دارد 

  

پس از پرداخت آنلاین میتوانید فایل کامل این پروژه را دانلود کنید

 

 

 

 

عزیمت به تهران و دستگیری توسط ساواک

 اندکی پس از فوت آیت الله بروجردی برادرم شیخ اکبر که کارهای مبارزاتی را شروع کرده بود، به زندان افتاد[۱] و با این اتفاق ماندن من هم در قم، که به واسطه وجود ایشان بود، با مشکل روبرو شد. لذا در همان سال ۱۳۴۰ از قم به تهران آمدم. در تهران جای مشخصی

به آن معنا نداشتیم و هر از گاهی منزل بعضی از فامیلها یا دوستان می رفتیم.پس از آن کم کم با الفبای مبارزات، تشکیلات و تشکلات آشنا شدم. این کارها برایم جاذبه‌ی زیادی داشت. درکنار آن درس را هم به طور شبانه شروع کردم . ابتدا در مدرسه‌ی فضائلی نام نویسی کردم ولی بعداز مدتی به مدرسه‌ی شبانه خوارزمی

مبارزات آیت الله هاشمی رفسنجانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی

رفتم. حوزه امتحان نهایی ما در دارالفنون بود. به نظرم از مجموع ده امتحان پنج امتحان را داده بودم رشته‌ام هم ریاضی بود و خیلی به آن علاقه داشتم. در یکی از این امتحانات ساواک وارد حوزه امتحانی شد و مرا دستگیر کرد و به زندان قزل قلعه بردند. پس از آن به مرکز سازمان امنیت تهران در خیابان صبا انتقال دادند و گویا به دنبال اعلامیه و یا مسائلی از این قبیل بودند.

اوضاع در زندان سخت بود. اذیت و تهدید می‌کردند. خود سرهنگ مولوی یکی دوبار با من روبرو شد ،فحشهای خیلی بدی می‌داد و تهدید می‌کرد. پس از چهل روز بازداشت، آزاد شدم اما برای دو سال مرا از شرکت درامتحان در سراسر ایران محکوم کردند و در سال ۱۳۴۱ از اخذ دیپلم بازماندم بنابراین من که بایستی در سال ۱۳۴۱ دیپلم می‌گرفتم دو سال محروم شدم.

در این دو سال شغلی هم نداشتم لذا اندکی از دروس حوزوی را در یکی از مدارس تهران خواندم و گاهی هم به مسائل مبارزاتی می‌پرداختم. باید بگویم در طول این دو سال اوقاتم به صورت مفیدی سپری نشد. پس از آن کم کم با الفبای مبارزات و تشکیلات و تشکلات آشنا شدم این کارها برایم جاذبه زیادی داشت. در تهران درس را به طور شبانه شروع کردم. ابتدا در مدرسه خضائلی نام نویسی کردم ولی پس از مدتی به مدرسه شبانه خوارزمی رفتم البته درگیر کارهای مبارزتی شده بودم.

بعد از ۱۵ خرداد خوی در تهران دوران محکومیت را می‌گذراند وحق خروج از تهران رانداشت. در این زمان مادرم تهران بود و من و احمدو محمود با مادر یک جا زندگی می‌کردیم .

تحصیل درمدرسه‌ی کمال

 برای اینکه خیلی از تحصیلاتم دور نیفتم براساس آشنایی با دوستان به طور مستمح آزاد به مدرسه‌ی کمال، می‌رفتم .دبیرستان کمال در نارمک بود. من در کلاسهای سال ۱۲ دروس ریاضی و دیگر دروس آن مقطع شرکت می‌کردم. آن مدرسه برای من مفید بود از جمله اینکه با آقایان شهید رجایی و آقای جلال الدین فارسی[۲] آشنا شدم .

این دو نفر جزو معلمان مدرسه بودند. محیط مدرسه تقریباً یک حالت نیمه سیاسی داشت. البته سعی می کردند فضای مدرسه خیلی سیاسی نشود ولی وجود کسانی چون مرحوم ] مهدی [ بازرگان، دکتر سبحانی و شهید رجایی – که از معلمان آن مدرسه بودند – طبعاً فضای مدرسه را قدری سیاسی کرده بود و ساواک هم نسبت به آن حساس بود .

 آشنایی من با مرحوم رجایی از همان مدرسه کمال آغاز شد البته باید یادآوری کنم که این هم به برکت احترامی بود که این نوع دوستان به برادر بزرگوارم آقای هاشمی داشتند. ایشان جزو مبارزین بود و فردی بود که تقریباً هم در داخل حوزه و هم بیرون از آن از احترام خاصی برخوردار بود و به دلیل فعالیتهایی که در مسائل گوناگون داشت همیشه به عنوان یک چهره انقلابی و جستجو‌گر زبانزد بود. و یک طلبه‌ی فاضل خوش ذوق و خوش استعداد بود .

در مدرسه‌ی کمال به دلیل وابستگی من به برادرم، برایم احترام قائل بودند. آن جا وارد برخی از مسائل سیاسی ،اجتماعی و…. می‌شدم، بحثها و صحبتهایی انجام می‌شد ولی کوشش بر آن بود که فضای مدرسه به آن معنا سیاسی نشود.

بهره‌گیری از کلاسهای مدرسه علوی

 در آن دوران گاهی از کلاسهای مدرسه علوی هم بهره می‌گرفتم البته فضای مدرسه علوی باکمال متفاوت بود. در مدرسه‌ی علوی بیشتر به درس آن زمان توجه می کردند تا به فضای سیاسی حاکم بر کشور. مشهور بود که عده‌ای از بازرگانان مدرسه علوی، نوعی وابستگی به انجمن حجتیه و اعتقاد به مبارزه با بهائیت داشتند. در آن زمانی آقای علوی وبرخی از اعضای فعال انجمن اعتقاد داشتند که ما نباید به هیچ وجه وارد کار سیاسی به معنی مبارزه با رژیم بشویم، آنها حتی در مواردی رژیم را تأیید میکردند تا بتوانند به قول خود برای مبارزه با بهائیت کار کنند .

 


[۱] .در دوره‌ای که اخوی در زندان بود به هیچ وجه اجازه ملاقات با او را نمی‌دادند او ممنوع الملاقات شده بود و می‌گفتند محکوم به اعدام شده است. برای ملاقات با او تلاش کردم و روزی به خانه اللهیار صالح – که آن موقع روبروی دانشگاه بود رفتم – اللهیار صلح جزو ملیون بود و بعضاً به مبارزان مذهبی کمک می‌کرد. از او تقاضا کردم که یک وقت ملاقات برای اخوی یا اطلاعاتی درباره ایشان برای ما بگیرد. او هم قول داد که اقدام کند او پس از مدتی از وضعیت برادرم اطلاعاتی به من داد و نتوانست اجازه ملاقات بگیرد (‌راوی ).

[۲]. جلال‌الدین فارسی درسال ۱۳۱۲ش در مشهد متولد شد. در اولین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری نامزد پیشنهادی جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم و حزب جمهوری اسلامی بود وی در سال ۱۳۵۹ به عضویت شورای انقلاب فرهنگی درآمده و در دومین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی از شورای مردم تهران وارد مجلس شد. او در کتاب زوایای تاریک به شرح زندگانی و خاطرات خود پرداخته است و فرهنگ واژگان انقلاب اسلامی از دیگر آثار اوست (خاطرات سید مرتضی نبوی، به کوشش جواد کامور بخشایش، تهران، انتشارات سوره‌ی مهر ،۱۲۸۵، ص ۱۳۱ ).

بازدید محمدرضا پهلوی از دانشگاه

 مدتی از فعالیتهایمان در دانشگاه گذشته بود که اعلام کردند شاه قصد دارد برای افتتاح رسمی دانشگاه به آنجا بیاید. به همین دلیل تحقیق و بازجویی و … آغاز شد. افرادی که وارد دانشگاه می‌شدند می ‌بایست کارت کارمندی داشته باشند من هم که هنوز رسمی نشده بودم و به صورت غیر رسمی در آنجا کار می‌کردم به من اعلام کردند، چون شما در ساواک پرونده دارید ساواک

شما را تأیید نکرده و شما نمی‌توانید به دیدار شاه بروید. من گفتم : بهتر، ما که مشتاق زیارت و دیدار شاه نیستیم. اما آقای دکتر نیاکی به من گفت : بگذار من بروم کارت را دست کنم و برایت کارت بگیرم. گفتم : بهر حال، من که دارم کار می‌کنم. در هر صورت دکتر نیاکی رفت ونمی‌دانم چه کرد که بعداً یک کارت به آدرس من که در آن ایام در منزل یکی از بستگان در خیابان گرگان زندگی می‌کردم، فرستاد .

 برنامه‌ی بازدید شاه از دانشگاه صنعتی آریا مهر در روز ۱۱ آبان ۱۳۴۵ بود من همان روز خودم را به مریضی زدم و در خانه ماندم. آن روز دانشگاه پزشک خود به نام آفتاندلیان- که ارمنی هم بود – را به منزل ما فرستاد که او مرا معاینه کندو ببیند واقعاً مریض هستم یا نه. او به منزل‌ ما آمد، قضیه را متوجه شد ولی نامردی نکرد سه روز برایم استراحت نوشت و من نه تنها آن روز بلکه دو روز بعد هم به دانشگاه نرفتم. البته او موضوع دیگری را هم به من گفت. اینکه او را مهندس کیایی به منزل ما فرستاده بود .

فضای سیاسی کشور

 در اینجا لازم است درباره‌ی فضای سیاسی کشور توضیحاتی بدهم در آن دوران فضای سیاسی کشور دچار خفقان بود و سیاسیون فشار زیادی را تحمل می‌کردند و به اجبار بعضی از فعالیتهای مبارزاتی هم به خارج از کشور ازجمله سوریه، مصر، لبنان منتقل می‌شد. آن ایام با این که امام در عراق حضور داشتند به دلیل رابطه‌ی خوب بین رژیم صدام و رژیم پهلوی امکان فعالیت

جدی وجود نداشت. در عین حال جمع زیادی از مبارزان هم در عراق، اروپا و آمریکا بودند به طور خلاصه در این سالها تقریباً نهضت اسلامی و کارهای مبارزاتی اندکی به خارج از کشور کشیده شده بود و به تدریج به دلیل حضور برخی از روحانیون یا بعضی از سیاسیون در کشورهای مختلف کانونهای مبارزاتی درکشورهای گوناگون به وجود می آمد. البته گروههای چپ و ملیّون هم ،‌تشکیلات وسیع و متفاوتی در خارج از کشور داشتند.

فصل چهارم : مبارزه در عرصه‌ی بین‌الملل

۱-       جریان سفر به آمریکا

۲-       ورود به کالیفرنیا

۳-        ورود به دانشگاه

۴-       نامه‌‌ای به امام

۵-       نشریه روحانیت و۱۵ خرداد

۶-       نامه‌ای به بهشتی

۷-        شالوده‌ی انجمن اسلامی فارسی زبانان

۸-        فعالیت‌های تبلیغاتی

۹-       اختلافات هیأت دبیره

۱۰-  منابع مالی انجمن

۱۱-  خدمات ارزنده‌ی انجمن

۱۲-  سازمان مجاهدین خلق

۱۳-   نشریه اسلام مکتب مبارزه

۱۴-  بنی صدر در همکاری با انجمن اسلامی

۱۵-  خویشتن‌داری

۱۶-  آشنایی با بنی صدر

۱۷-   سفر اکبرهاشمی به اروپا و آمریکا

۱۸-    سفر شاه به آمریکا

عزیمت به آمریکا

 پس از مدتی سازمان ملل متحد دکتر نیاکی را به عنوان کارمند سازمان در امور حقوقی استخدام کرد و نیاکی به نیویورک رفت او نامه‌ای برایم نوشت که حیف است ادامه تحصیل ندهی، شرایط تحصیل در امریکا ساده است. بیا ادامه‌ی تحصیل بده و من هم هر کاری داشته باشی برایت انجام می‌دهم.

مکاتبه ی آقای نیاکی مرا به مشورت با استادان دانشگاه واداشت، سه چهار نفر از اساتید شهر کالیفرنیا را به من توصیه کردند و گفتند که آنجا کار

فراوان است، دانشگاه‌هایش خوب است و ایرانی‌ها در آن شهر زیادند. آب و هوای خوبی هم دارد شمابه آمریکا برو و در کالیفرنیا ادامه تحصیل بده . دراین زمینه نظر برادر را هم جویا شدم. او در آن دوران مدام دستگیر و زندانی و پس از مدتی آزاد می‌شد. در آن برهه که از زندان بیرون آمده بود، وقتی

با او مشورت کردم گفت که شرایط کشور خیلی خفقان است، کاری نمی‌شود کرد تو هم با مدرک دیپلم و به عنوان یک کارمند چه کار می‌توانی بکنی ؟ بهتر است به خارج بروی ما هم قصد داریم فعالیتهای مبارزاتی مان را به خارج از کشور بکشانیم و آنجا توسعه بدهیم. آن ایام مرحوم آقای بهشتی هم در هامبورگ آلمان بود. ایشان هم فرموده بود که من به آمریکا بروم…………………………

بلافاصله بعد از پرداخت موفق میتوانید فایل کامل این پروژه را با سرعت و امنیت دانلود کنید

 

 

 

نقد وبررسی

نقد بررسی یافت نشد...

اولین نفر باشید که نقد و بررسی ارسال میکنید... “مبارزات آیت الله هاشمی رفسنجانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی”

مبارزات آیت الله هاشمی رفسنجانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی

0 نقد و بررسی
وضعیت کالا : موجود است.
شناسه محصول : 567

مبارزات آیت الله هاشمی رفسنجانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی

قیمت : تومان19,500