فروشگاه

توضیحات

تحقیق مبانی و مستندات قرآنی و روائی نظام فلسفی سهروردی

– مقدمه:

موضوع این رساله « مبانی و مستندات قر آنی و روایی نظام فلسفی شیخ اشراق «سهروردی» است .

 تا آنجا که بنده سراغ دارم تا کنون در این زمینه کمتر کسی تحقیق جامعی انجام داده و این بعد از ابعاد دو مبانی نظام فلسفی شیخ شهاب الدین سهروردی را به طور تخصصی مورد مطالعه و تحقیق قرار داده است.

لذا حقیر با بضاعت بسیار کم و بدون ادعا در پرتو عنایت حضرت ولی عصر (عج) سعی نمودم از لا به لای کتب و رسائل حکیم اشراقی شیخ شهاب الدین سهروردی و سایر تالیفاتی که درباره این مکتب فلسفی نگاشته شده است رسالت خود را به منصه ظهور برسانم تا چه قبول افتد و چگونه در نظر آید.

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس                      که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

امید آن است که صاحبان خرد و اندیشه و جویندگان معرفت  در بر خورد با معایب و نواقص این اثر از در اغماض در آیند و چون خدای ارحم الراحمین بنده پروری کنند و ما را مورد لطف و عنایت خود قرار دهند.

شایان ذکر این که نظر به گستردگی موضوع و تفرق و پراکندگی استنادات سهروردی به متون دینی بر آثار و مکتوباتش، برای پرهیز از نظام گسیختگی و ایجاد نظم هر چه بیشتر مباحث این پایان نامه، ندارنده سعی نموده‌است مطالبی را که شیخ اشراق در آنها به آیات و روایات متعدد استناد جسته است حتی المقدور در چهار موضوع ذیل بسته بندی کند و به بحث و بررسی و نحوه استدلال شیخ اشراق با آنها بپردازد :

۱- علم النفس ۲- معرفت واج الوجود ۳- نور و ظلمت ۴- عالم عقول

در ضمن شیخ اشراق در مباحث جسم، جوهر، عرض و تعریف هیچگونه استنادی به آیات قرآنی و روایات نداشته است.

۱۸۰صفحه فایل ورد منابع دارد  قیمت:۱۱۰۰۰۰تومان

پس از پرداخت آنلاین میتوانید فایل کامل این پروژه را دانلود کنید

 اگر مطلب مورد نظر خود را در این سایت پیدا نکردید میتوانید از قسمت سفارش پروژه جدید کار تحقیقی خود را به ما سفارش دهید

 

وجود نفس ناطقه دلیلی بر وجود خدا  :

شاید مهمترین استدلال بر اثبات واجب الوجود ازطریق اثبات وجود نفس ناطقه باشد. سهروردی   ]  ۹[ در کتاب هیاکل النور می گوید:« نفس که ذات خود قائم است بر حی قیوم الوجود ظاهر بذاته دلالت کرده، و آن نورالانوار یا واجب الوجوداست و مجرد از اجسام و علایق اجرام وبه سبب شدت ظهور محتجب است

این استدلال در بیشتر کتابهای سهروردی مثل تلویحات، هیاکل، حکمه الاشراق، لمحات و مطارحات تکرار شده که خود ماخوذ از تیمائوس افلاطون و رساله اقانیم سه گانه افلوطین است. مضمون دلیل این است که اجسام در جسمانیت مشترکند و دردرجه نوریابی(استناره) متفاوت. زیرا نوری که آنها را روشن می سازد برآنها عارض است اما نفس ناطقه برخلاف جسم مدرک ذات خوداست. لذا نوری است قائم به ذات خویش ولکن نفس ناطقه حادث است و برای وجودیافتن محتاج است به مرجحی اشرف از خود که در نوریت اشد باشد. پس اگر این مرجح واجب بود در این حد می ایستیم زیرا ممکن نیست دو واجب با صفاتی واحد یافته شوند و اگر واجب نباشد سلسله استمرار می یابد و چون تسلسل محال است باید به واجب الوجود برسیم بدین ترتیب بر اثبات واجب الوجود از طریق اثبات وجود نفس ناطقه دست می یابیم .

اگر چه این دلیل را ابن سینا در نجات و افلوطین در تاسوعات نیزبیان کرده اند اما شیوه ی اشراقی آن از ابداعات حکیم سهروردی است.] ۷[

سهروردی] ۱۹]در کتاب الواح عمادی لوح سوم بر هان دیگری را برای اثبات واجب الوجود بیان می کند که خلاصه آن چنین است:

 درست گشت نزدیک تو وجود نفس ناطقه و نفس ناطقه حادث است به حدوث تن ، پس ممکن الوجود باشد و محتاج مرجحی است. مرجح نفس جسمی نباشد زیرا که چیزی مفید چیزی شریف تر از او نباشد پس مرجح نفس اگر واجب الوجود باشد مراد آن است و اگر آن نیز ممکن الوجود باشد لابد سلسله به واجب الوجود رسد سهروردی در همان کتاب  در ادامه بحث می افزاید که:

نفس جوهری است زنده قائم به ذات خویش یعنی بری است از محل و ماده پس حی قائم دلالت کرد بر وجود حی قیوم که قوام همه موجودات از وجود اوست همچنانکه آیات آمده است در مصحف قر آن مجید: « الحی الله لا اله الا هو القیوم»(سوره بقره آیه ۲۵۶)  ] همان [

اسم حی معنایش صاحب حیات ثابت است چنانکه سایر صفات مشبهه دلالت بر دوام و ثبوت دارد. حیات یک نحو وجودی است که علم و قدرت از آن تراوش می کند.

حیات نیز اقسامی دارد از جمله حیات دنیوی، حیات برزخی و حیات اخروی.

حیات حقیقی باید طوری باشد که عروض مرگ بر آن محال باشد و این تصور نمی‌شود مگر در صورتی که حیات عین ذات صاحب آن باشد نه اینکه عارض بوده و از دیگری به او رسیده باشد. بنابراین حیات حقیقی همان حیات خدائی است و آن عبارت است ازاینکه وجود خدا بالذت دارای علم و قدرت می باشد.

از اینجا معلوم می شود که حصر در آیه حصر حقیقی است نه اضافی و حقیقیت حیاتی که شائبه مرگ و فناء و زوال در آن نیست همان حیات الهی است و مناسب‌تر اینکه «الحی» خبر ثانی و مفید حصر باشد و مفادش این است که حیات مخصوص پروردگار است جز اینکه او به کسی دیگر افاضه فرماید.

اما اسم قیوم از ماده قیام است و بر وزن فیعول است و دلالت بر مبالغه دارد و قیام یک شی عبارت است از نگهداری و تدبیر و مراقبت و قدرت بر آن  و همه اینها از قیام به معنای راست ایستادن گرفته شده است که با آن ملازمه دارد.

اسم قیوم اصل همه اسماء اضافیه حق تعالی است و اسماء اضافیه عبارت است از اسمائی که به نحوی دلالت بر معانی خارج از ذات دارد مانند : خالق، رزاق، مبدیء، معید، محیی و … [۲۷،ج۲]

و در سوره  آل عمران آیه اول آمده است :الم  الله لا اله الا هو الحی القیوم  و معنی قیوم آن است که چیزی به ذات خود قائم باشد و چیز های دیگر هم به وجود او قائم باشند و این واجب الوجود است واجب الوجود موصوف نیست به صفتی زائد بر ذات او زیرا که آن صفت نشاید که واجب الوجود باشد زیرا که به محل قائم و حاجتمند باشند و نیز لازم آید دو واجب الوجود باشند و این محال است و نیز نشاید که آن صفت ممکن باشد زیرا که او را به مرجحی حاجت باشد.

 نشاید که واجب الوجود معدوم گردد زیرا که اگر عدم  بر او متصور بود  ممکن العدم بودی و هر چه ممکن العدم است ممکن الوجود است و ما گفتیم که او واجب الوجود است و او خیر محض است که خیر آن خواهد که چیزی نافع باشد و چیز دیگر نافع تر از واجب الوجود نیست زیرا که مبدع و مفید جمله ماهیات و بخشنده کمالات است

 « اعطی کل شی خلقه ثم هدی» (سوره طه آیه ۵۲ )

واجب الوجود بهترین و تمامترین همه موجودات است زیرا که همه کمال ها و جمال‌ها از او نشات می گیرد و جلال رفیع تر و بهای تمامتر و نور قاهر تر از اوست همچنانکه ما در آفتاب نظر کنیم و نور او ما را منع کند از احاطت به جرم او و همچنان ما را شاید که حق را بدانیم و احاطت به ذات او ما را میسر نشود چنانکه در قر آن آمده است : « و لا یحیطون به علما» سوره طه۱۱۰  و در جای دیگر فرموده است : « لا تدرکهالابصار» (سوره انعام آیه ۱۰۳)] ۱۹[

آیه شریفه احاطه علمی خدای را نسبت به مجرمین افاده می کند. احاطه نسبت به  خلود ایشان که همان موقف جزاء باشد و نسبت به ماخلف ایشان که همان موقف دنیا و قبل از مردن و مبعوث شدنشان باشند.پس مجرمین از هر سو محاط علم خدا هستند و خود  احاطه ای به علم خداوند ندارند. [۲۷، ج۱۴]

عبارت «لاتدرکه الابصار» برای دفع توهمی است که شاید در اینجا بشود. مشرکین که مورد خطاب آیه هستند به فهم ساده خود چنین پندارند که خدای تعالی موجودی است مادی و جسمانی لذا فرمود: چشمها او را نمی بینند برای اینکه او عالی تر از جسم و لوازم جسمیت است.

و اینکه فرمود«و هو یدرک الابصار» نیز دفع توهم دیگری است با این مضمون: همانطوری که هیچ موجودی او را درک نمی کند او نیز از حال هیچ موجودی اطلاع نخواهد داشت و هیچ موجودی را نخواهد دید لذا فرمود او چشم ها را می بیند.

نکته: اگر در این آیه ادراک را به چشمها داده نه به صاحبان چشم برای این بوده که ادراک خدای تعالی از قبیل ادراک حسی نیست که ادراک او هم مانند ادراک ما به ظواهر اشیاء تعلق بگیرد. مثلاً دیدن او مانند دیدن چشم ما که تنها رنگ ها و روشنی ها و … را  می بیند نیست بلکه علاوه بر این باطن هر چیزی را هم می بیند [۲۷، ج۷]………………………

بلافاصله بعد از پرداخت موفق میتوانید فایل کامل این پروژه را با سرعت و امنیت دانلود کنید

قیمت اختصاصی و استثنایی این پروژه در پایان نامه دات کام : تنها , تومان

 

 

نقد وبررسی

نقد بررسی یافت نشد...

اولین نفر باشید که نقد و بررسی ارسال میکنید... “مبانی و مستندات قرآنی و نظام فلسفی سهروردی”

مبانی و مستندات قرآنی و نظام فلسفی سهروردی

0 نقد و بررسی
وضعیت کالا : موجود است.
شناسه محصول : 590

قیمت : تومان110,000