توضیحات
تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر
چکیده
ورزش از جمله عوامل اثر گذار بر اجزای شخصیتی هر فرد به شمار می رود. در این میان ورزش شنا با توجه به شرایط خاص خود می تواند موجب ایجاد تغییر در ویژگی های شخصیتی افراد گردد. هدف کلی این پژوهش تعیین میزان تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر بود. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات نیمه تجربی و آزمایشی بود که به روش مداخله ای صورت گرفت.
جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشجویان دختر در رشته های مختلف بوده که در سال تحصیلی ۱۳۸۹-۱۳۹۰ در دانشگاه علم و صنعت تهران مشغول به تحصیل بوده اند.
۱- نمونه گیری به روش هدفمند و از میان دانشجویان دختر در رشته های مختلف که حاضر و مایل به همکاری داوطلبانه در تحقیق و شرکت در جلسات آموزشی بودند، انتخاب گردیدند. تعداد ۳۰ نفر زن به عنوان گروه آزمایش و تعداد ۳۰ نفر زن به عنوان گروه گواه انتخاب گردیدند. به منظور جمعآوری اطلاعات در این پژوهش از پرسشنامه استاندارد ویژگی های شخصیتی برن رویتر استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها با توجه به فرضیه های مطرح شده و متغیرهای تحقیق ، از آمار توصیفی شامل فراوانی ، درصد ، میانگین و انحراف معیار و از آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) برای بررسی فرضیه های پژوهش استفاده شده است.
نتایج تحقیق نشان می دهد که سه ماه آموزش شنا بر ” تمایل به عصبی بودن” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد. علاوه بر این یافته های تحقیق گواه آن است که آموزش شنا بر ” با خود بودن” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد. همچنین یافته های تحقیق نشان می دهد که آموزش شنا بر ” سلطه جویی و سلطه پذیری” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد و موجب کاهش سلطه جویی در دانشجویان شده است. علاوه بر این یافته های تحقیق نشان می دهد که آموزش شنا بر ” درون گرایی و برون گرایی” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد. آموزش شنا توانسته است میزان برونگرایی را در دانشجویان افزایش دهد. همچنین آموزش شنا سبب افزایش ” اعتماد به نفس” در میان دانشجویان دختر شده است.
کلید واژه ها: شخصیت ، آموزش شنا ، دانشجویان دختر
۱۴۵صفحه فایل ورد منابع فارسی و انگلیسی دارد
پس از پرداخت آنلاین میتوانید فایل کامل این پروژه را دانلود کنید
اهداف تحقیق
هدف کلی:
هدف کلی این پژوهش تعیین میزان تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر می باشد.
اهداف فرعی:
۱- تعیین میزان تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ” تمایل به عصبی بودن” در میان دانشجویان دختر
۲- تعیین میزان تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ” با خود بودن” در میان دانشجویان دختر
۳- تعیین میزان تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ” سلطه جویی و سلطه پذیری” در میان دانشجویان دختر
۴- تعیین میزان تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ” درون گرایی و برون گرایی” در میان دانشجویان دختر
۵- تعیین میزان تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ” اعتماد به نفس” در میان دانشجویان دختر
۶- تعیین میزان تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ” اجتماعی بودن” در میان دانشجویان دختر
سؤالات تحقیق
۱- آیا سه ماه آموزش شنا بر ” تمایل به عصبی بودن” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد؟
۲- آیا سه ماه آموزش شنا بر ” با خود بودن” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد؟
۳- آیا سه ماه آموزش شنا بر ” سلطه جویی و سلطه پذیری” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد؟
۴- آیا سه ماه آموزش شنا بر ” درون گرایی و برون گرایی” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد؟
۵- آیا سه ماه آموزش شنا بر ” اعتماد به نفس” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد؟
۶- آیا سه ماه آموزش شنا بر ” اجتماعی بودن” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد؟
فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی:
فرضیه اصلی تحقیق این است که سه ماه آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر تأثیر دارد.
فرضیه فرعی :
۱- سه ماه آموزش شنا بر ” تمایل به عصبی بودن” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد.
۲- سه ماه آموزش شنا بر ” با خود بودن” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد.
۳- سه ماه آموزش شنا بر ” سلطه جویی و سلطه پذیری” در میان دانشجویان دختر تأثیر دارد.
۴- سه ماه آموزش شنا بر ” درون گرایی و …………..
مطالعات کتل بر اساس درجهبندی خصوصیات، به وسیله مطالعات دقیق و ماهرانه فیسکه[۱] (۱۹۴۹) به منظور اصلاح کارهای کتل شروع شد. او با به کارگیری ۲۱ مقیاس دو قطبی کتل نتوانست به بیشتر از پنج عامل دست یابد. به لحاظ وجود ابهام در معنای این عوامل، فیسکه نظریهای ارائه داد که از دیدگاههای معاصرش خیلی متفاوت بود. کار فیسکه گرچه در مجلات به طور مکرر انتشار یافت و توسط محققین شخصیت نیز خوانده شد، اما تأثیر کمتری در توسعه سیستمهای سه گانه که به طور معمول در کتابهای شخصیت پیدا میشد، گذاشت. این سه سیستم عبارت بودند از سیستم آیزنگ[۲] (۱۹۷۰)، گیلفورد [۳](۱۹۷۵)، کتل. در اواخر سال ۱۹۵۰ نیروی هوایی آمریکا تلاش نمود که اثر بخشی کارکنان خود را پیشبینی کند و این امر به عهده تیوپس [۴] (۱۹۵۷) و کریستال[۵] (۱۹۶۱)گذاشته شد. آنها تحلیل عوامل خود را بر اساس ۳۰ مقیاس دو قطبی کتل که در مطالعات قبلی خود نیز آن را به کار برده بودند، گزارش کردند. آنها نیز همانند فیسکه که قبلا گفته شده، نتوانستند پیچیدگی نظریه کتل را در بررسی خود بپذیرند. اما به رغم فیسکه، وجود پنج عامل را در بررسی شرح حالها تأئید کردند (دیگمن[۶]، ۲۰۰۰).
تیوپس و کریستال کار قبل کتل و همبستههای فیسکه را دوباره مورد تحلیل قرار دادند و تمام آنها را در پنج عامل قابل قبول به نامهای شاد خویی، دلپذیر بودن، قابلیت اطمینان، ثبات عاطفی و فرهنگ یافتند.
متأسفانه مطالعه تیوپس و کریستال در یک گزارش صنعتی ناشناخته نیروی هوایی منتشر شد و در واقع برای تمام محققین شخصیت ناشناخته ماند و این زمانی بود که انتشارات کتل و آیزنگ بر ادبیات ساخت شخصیت، مدلهای پیشرفته اتخاذ شده از روش های تحلیل عوامل غلبه داشتند. (صادقپور،۱۳۸۶)
اما رویتر[۷] (۱۹۶۳) این گزارش را دید و ساخت شش عاملی را دوباره به عنوان پیشنهادی برای ابعاد صفات، تحت عنوان «قدمی به سوی طبقهبندی مناسب صفات ویژه شخصیت» منتشر نمود. بعد از مطالعات بعدی به کارهای فیسکه، تیوپس و کریستال و همچنین کارهای بورگاتا [۸](۱۹۶۴) و اسمیت [۹](۱۹۶۷) قوت بخشیدند (دیگمن، ۲۰۰۰).
رویتر (۱۹۶۷)، بررسیهای بیشتر خود را در سطوح زیر سطح شش عامل با توجه به یک حد متوسط ادامه داد و در واقع به یک مدل سه لایه انتزاعی از دادههای شخصیت دست یافت. از آن زمان از طرف تمام نظریه پردازان صفات علیرغم انتقادهای آنها فرض میشود که صفات ارزیابی شده شخصیت وابسته به رفتارند. سطح اساسی صفات شخصیت، سطحی است که از پاسخهای خاص به موقعیتهای خاص تشکیل یابد. طوری که پاسخها به طور نمونه یک نسخه اصلی برای موقعیت فراهم سازند. به عنوان مثال جمله «من به ندرت درباره آینده فکر میکنم» در بررسیها به عنوان عادت، اعمال تکراری، رفتار متراکم با میل و مزاج تلقی خواهد شد. کار مفید یکی از این صفات ساختاری فورا توسط اسمیت (۱۹۶۷) و ویگینز [۱۰]و همکاران او (۱۹۶۹) به اثبات رسید. آنها با به کارگیری مشخصاتی که اغلب ساختارهای مربوط به مسؤولیتپذیری یا با وجدان بودن را تصریح میکند به متغیرهای پیشبینی کنندهای دست یافتند که میتوانند پیشرفت تحصیلی دانشجویان زیر لیسانس و بعد از لیسانس را پیشبینی کنند (گروسی، ۱۳۸۰).
از این رو بیش از بیست سال پیش حوزه صفات ویژه شخصیت به طور موفقیت آمیزی تحلیل شده است، نه یک بار بلکه توسط پنج محقق مستقل و ذیصلاح که همه آنها به یک نتیجه کلی رسیدند و آن این که حیطه شخصیت میتواند به قدر کافی توسط پنج ساختار اصلی توضیح داده شود، گرچه در حال حاضر برخی تفاوتهای عقیدتی در نرم تفسیر این ساختارها وجود دارد. ممکن است فردی چنین تصور کند که با ملحوظ داشتن نقاط قوت مطالعه انجام یافته از طریق محققین مستقل، تحقیقات بعدی در این خصوص به روشنتر شدن مفهوم این ابعاد و بررسی و جستجوی سابقه و همبستههای آنها به عنوان مدارکی در رشد شخصیت و رویدادهای زندگی متمرکز شود، اما در آن زمان شرایط برای دنبال کردن این مسائل مناسب نبود به چند دلیل که عبارتند از:
۱- خیلی از روان شناسان توجه خود را نسبت به موضوع تغییر دادند که به نظر میرسد این امر دلایل اجتماعی بزرگی در اواخر دهه ۶۰- ۷۰ داشت.
۲- یک حمله قوی در مورد زمینه کلی بررسی صفات توسط میشل [۱۱] (۱۹۶۸)، پیترسون [۱۲] (۱۹۶۰)، اولمن و کراسنر [۱۳] (۱۹۷۵) و دیگران انجام گرفت و یک عده نو بنیادگرایانی ظهور کردند که تئوری صفات را خطایی علمی قلمداد نمودند و کسانی چون اندراده[۱۴] (۱۹۶۵)، شویدر[۱۵] (۱۹۷۵)، وگنر [۱۶] و والاچر [۱۷] (۱۹۷۷) مطالعه صفات شخصیت را کنار گذاشتند و بالاخره از آن چیزی شبیه خیال برخاسته از اندیشه محققین شخصیت و موضوعات آنها قلمداد نمودند(رضاپور،۱۳۸۸)
۳- تأثیر رفتارگرایی افراطی در زمینههای مرتبط با روانشناسی اجتماعی به یک سری مطالعات (مانند مطالعات دارلی و لاتان[۱۸] در سال ۱۹۶۸ و میلگرام در سال ۱۹۶۳ منتج شد که نفوذ فشار زای موقعیتها را در مورد رفتار ثابت میکند و به عنوان یک مقاله بسیار معتبر توسط فانرو و آزر (۱۹۸۳) به صورت بسیار موشکافانه مطرح شد، به نظر آنها علاقه وافر به یک نگرش موقعیتی موجب گردیده که برخی ها خیلی راحت از مد نظر قرار دادن خیلی از واقعیتها غفلت کنند. از جمله این که این متغیرهای موقعیت معمولا نمیتوانند بیشتر از ۱۵ درصد از متغیرهای ملاک را تشکیل دهند. در عوض تفسیری را مطرح میکنند که بطور اتفاقی هم در زمینه روانشناسی و هم کلا در حیطه روشنفکری با شرایط زمان منطبق باشد (دیگمن، ۲۰۰۰).
۲-۵ تفسیر ابعاد
در حالی که توافقها در مورد تعداد ابعاد لازم در حال گسترش است اما یکسانی کمتری در مورد این ابعاد وجود دارد. همان طور که در جداول صفحات بعد خواهید دید، براساس تلاش گلدبرگ[۱۹] (۱۹۸۱)، هوگان [۲۰](۱۹۸۳)، برند[۲۱](۱۹۸۴)، دیگمن (۱۹۸۸)، جان [۲۲](۱۹۸۹) به منظور سازمان دادن به نظرات شش عاملی مختلف تنظیم یافته است (دیگمن، ۲۰۰۰).
یک توافق عمومی وجود دارد که بعد I درون گرایی آیزنگ است و بعد IV حضور و تأثیرات عواطف منفی و تهییجپذیری منفی را ارائه میدهد. بر اساس کار گسترده آیزنگ طی سالهای متمادی، بعد IV معمولا به روان نژندگرایی در مقابل ثبات هیجانی وی مربوط میشود، یعنی اینجا دو عامل اصلی و بزرگ آیزنگ که چهل سال پیش طرح شده است، وجود دارد.
بعد II به طور کلی به عنوان دلپذیر بودن تفسیر شده است (تیوپس و کریستال ۱۹۶۱، نورمن[۲۳] ۱۹۶۳، گلدبرگ۱۹۸۱، کوستا و مک کری ۱۹۸۵، به نقل از گروسی، ۱۳۸۰) به نظر میرسد مفهوم دلپذیر بودن برای بعدی که به منظور نشان دادن جنبههای مختلف انسانی فرد ظاهر میشود، مفهوم سستی باشد. این بعد با نوع دوستی، مهرورزی ، مراقبت و حمایت هیجانی در یک رأس بعد و خصومت و بی تفاوتی نسبت به دیگران، خودمداری، کینه ورزی و حسادت در طرف دیگر بعد مشخص میشود. چند سال پیش گیلفورد و زیمرمن [۲۴](۱۹۴۹) رفاقت را به جای دلپذیر بودن، به عنوان یک بعد و صفت اولیه پیشنهاد نمودند. فیسکه (۱۹۴۹) «هم نوایی» را پیشنهاد نمود. دیگمن و تاکموتوچوک [۲۵](۲۰۰۱) با نادیده گرفتن مفهوم دلپذیر بودن و تعلیمپذیری یا ذاتی بودن آن، مفهوم «همراهی دوستانه در مقابل غیر همراهی خصمانه» را به عنوان یک تفسیر خیلی مناسب برای این بعد پیشنهاد نمودهاند.
امل از انعطاف پذیری، هوگان (۱۹۸۶، به نقل از دیگمن، ۲۰۰۰) علایق فرهنگی، استعداد آموزشی، خلاقیت تحت هوش را روی هم ریخته است و جان (۱۹۸۹) با مرور مجدد تلاشهای محققین زیادی خاطر نشان میسازد که چیزی شبیه عقل (به عنوان مثال بررسی عقل و هوش) به طور زیادی در این عامل دخیل است. ( رضاپور ،۱۳۸۸)
۲-۶ سنجش شش عامل شخصیت به وسیله صفات توصیفی[۲۸]:
گلدبرگ (۱۹۹۰، ۱۹۹۲) حاصل طبقه بندیهای متعدد خویش را به صورت چندین فهرست منتشره درآورد. یکی از آنها یک ابزار ۵۰ آیتمی بود که «ساختار شفاف» نامیده میشد و وسیله خوبی برای مقاصد آموزشی به شمار میآید. در این وسیله اندازهگیری برای هر عامل ۱۰ مقیاس صفتی دو قطبی وجود دارد (مثلا آرام ـ پرحرف) که باهم تحت نام یک عامل قرار میگیرند. به این ترتیب ساختارهای شفاف اندازهگیری برای کمک به پژوهشگران ساخته شد. فهرستی که بیشتر در پژوهشها مورد استفاده قرار گرفت مجموعهای از ۱۰۰ صفت تک قطبی توصیفی[۲۹] (TDA) است (پروین و جان، ۲۰۰۷، ترجمه کدیور و جوادی، ۱۳۸۸).
گلدبرگ (۱۹۹۲) یک سری مطالعات تحلیل عاملی برای بهبود و بازسازی TDA به عنوان بهترین معرف شش عاملی در زبان انگلیسی با انتخاب فقط صفاتی که هر یک از مقیاسهای شش عامل بزرگ را منحصرا همان صفت را تعریف میکنند انجام داد. این مقیاسها بطور برانگیزانندهای ثبات درونی بالایی دارند، بدین معنی که ساختار این عاملها به سادگی قابل تکرار و دستیابی است (اسفندیاری ،۱۳۸۸)
اندازهگیری صفتی دیگر پنج عامل بزرگ توسط ارپنل[۳۰] و ویگنیز (۱۹۹۰) و ویگنیز (۱۹۹۵) انجام شده است. ویگینز (۱۹۷۹) در طول بیست سال برنامه مطالعاتی خود روی دایره بین فردی از صفات شخصیت برای بسط هم مفهومی و هم اندازهگیری، دو بعد اصلی رفتار بین فردی، تسلط جویی (یا گماشتگی) و پرورش را استفاده کرده است. ملاحظه میشود که اولین عامل به وضوح شبیه عامل برون گرایی در پنج عامل بزرگ و دومین بعد با عامل خوشایندی مشابه است. ویگینز مقیاسهای دایرهای خود را با اضافه کردن صفاتی برای اندازهگیری سه عامل دیگر از پنج عامل بزرگ گسترش داد. نتیجه مقایسه صفات بین فردی ویگینز (۱۹۹۵) داشتن روایی عالی و همگرایی خوب با سنجشهای دیگریعنی با آنچه پژوهش گران دیگری که میخواستند حالتهای خاص دایره بین فردی و همچنین شش عامل بزرگ را اندازهگیری کنند، بود (گلدبرگ و همکاران۱۹۹۷، به نقل از سخاوت، ۱۳۸۷)
رویکرد دایرهای برای حل مشکلات همیشگی پژوهش واژهای در عاملهای شخصیت به کار رفته است. یکی از وظایف مهم قرار دادن کلمات با دقت بسیار زیاد، خصوصیاتی است که در ناحیه تاریک (مبهم) یعنی ناحیهای که بین عاملها قرار میگیرد، میباشد. با تعداد ۱۰ دایره دو بعدی گلدبرگ (۱۹۹۲) یک رویکرد تجربی جدید را برای ارائه فضای ایجاد شده در هر جفت عامل پیشنهاد کردهاند. این رویکرد اجزایی را که بازتاب ترکیبهای مختلف دو عامل است، مشخص میسازد. این اجزا در این که ارتباط نزدیکی با یک عامل یا عامل دیگر دارند باهم فرق میکنند. مثلا دو عامل وجود دارد که بازتاب خوشایندی زیاد، وظیفهشناسی زیاد هستند، اما در این که کدام یک از دو عامل فوق بر آن غلبه دارد، فرق میکنند. بنابراین، جزء مسؤولیتپذیری با وظیفه شناسی، بیشتر قابل قبول به نظر میرسد در حالی که جزء همکاری با خوشایندی همسویی دارد (گلدبرگ و همکاران۱۹۹۷، به نقل از سخاوت، ۱۳۸۷)
در مطالعات بعدی روی مدلهای شش عاملی که در زیر بررسی خواهد شد، عناوین زیر به کار خواهد رفت:
- عصبی بودن
- برونگرایی[۳۱] (شادخویی) / درون گرایی
- با خود بودن
- اجتماعی بودن[۳۲] (دلپذیری) / خصومت
- اعتماد به نفس[۳۳] (مسؤولیت پذیری)
- سلطه جویی و سلطه پذیری
۲-۷ بررسی دیدگاه کتل:
کتل (۱۹۵۷) از سه منبع اطلاعاتی برای مطالعاتش در خصوص شخصیت استفاده کرده است. او این سه منبع دادهها را بدین شرح طبقهبندی کرد:
۱- L-data: شامل اطلاعاتی است که مربوط به گذشته فرد میشود و از طرق مختلف به دست میآید. مثلا از طریق مراکز و دورههای تحصیلی و محیط کار.
۲- Q-data: شامل اطلاعاتی است که از طریق پاسخ فرد یا آشنایان به پرسشنامه و یا مصاحبههایی که با آنها انجام میگیرد، حاصل میشود.
۳- T-data: شامل اطلاعاتی است که از طریق اجرای آزمونهای مختلف عینی روی فرد حاصل میشود.
با جمع آوری این دادهها، که وی آنها را عناصر صفت نامید، از تعداد زیادی از افراد، کتل توانست اطلاعات به دست آمده از هر منبع را با اطلاعاتی که از منابع دیگر به دست آمده بود همبسته کند که این امر منجر به یک ماتریس همبستگی [۳۴] گردید و سپس او برای آگاهی از این امر که چه مقدار از عوامل برای همبستگیهای چند متغیری گوناگون به کار میروند، از تحلیل عوامل استفاده کرد (راس، ۲۰۰۷، ترجمه جمالفر، ۱۳۸۵).
همچنان که گلدبرگ (۱۹۸۱، به نقل از گروسی، ۱۳۸۰) اشاره نموده است، سیستم کتل قادر نبوده است در آزمایشهای مستقل بعدی در چارچوب خود باقی بماند و با شروع بررسی بنکز [۳۵] (۱۹۴۸) و فیسکه (۱۹۴۹) و تداوم آن توسط هوراس [۳۶] (۱۹۷۶) و دیگمن و تاکموتوچوک (۱۹۸۱) توانستند بر اساس سیستم کتل، بیش از هفت عامل پیدا کنند. به هر جهت همبستگیهای مقیاسهای ۱۶ PF وقتی که مجددا تحلیل گردید عواملی شبیه پنج عامل اصلی رانشان داد (بایرن بائوم و مونتاگ[۳۷] ۱۹۸۶، نولر[۳۸] و همکاران ۱۹۸۷ و دیگمن ۱۹۸۸). جالب این که خود کتل (۱۹۵۶) در یکی از اظهارات خود به این نکته نظر متمایل شده است که همبستگی مقیاسهای ۱۶ PF فقط چهار عامل را حمایت میکنند. این چهار عامل، عوامل شبیه شش عامل بزرگ را در بر دارد. آنچه که از سیستم ۱۶ عاملی شخصیت ناشی میشود این است که مشارکت کتل در حیطه عقاید نویسندگانی چون دیگمن (۱۹۷۲) و قبل از آن ویگنز (۱۹۶۸) خیلی مهم بوده و این مسأله برای توسعه کمیت دیدگاهها در ارزیابی شخصیت خیلی اساسی است. مثلا نام لویز ترستون [۳۹]همیشه با نظریه ابعادی در تواناییهای هوشی همراه خواهد بود. ریموند کتل جزو دانشمندان پیشقدم در قلمرو شخصیت به شمار خواهد آمد.
۲-۸ مطالعات بین زبانی و بین فرهنگی:
نتایج بررسیهای به عمل آمده نشان میدهند که ساختار شش عاملی، ابعاد اصلی صفات توصیفی در زبان انگلیسی را ارائه میکند. ساختار شش عاملی به نظر میرسد در صورتی که مجموعهای از متغیرها را مورد تحلیل عاملی قرار دهد در نمونهها، مقیاسها وروش های مختلف نتایج قابل اعتمادی را فراهم میکند. یکی دیگر از معیارهای مهم در ارزشیابی طبقه بندیهای شخصیت،، تعمیمپذیری آنها در بین زبان ها و فرهنگ ها است (جان، گلدبرگ، آنجلیتز[۴۰]۱۹۸۴، به نقل از فرزاد و فراهانی، ۱۳۸۴).
پژوهش برای طبقهبندی در زبان ها و فرهنگ های دیگر می تواند سودمندی یک طبقهبندی را در زمینههای فرهنگی و زبانی نشان داده وآزمونی برای جهان شمول بودن و تنوع و پراکندگی رمزگردانی تفاوت های فردی در میان زبان ها و فرهنگ باشد(گلدبرگ، ۱۹۸۱، به نقل از فرزاد و فراهانی، ۱۳۸۴).
وجود یک فرهنگ جهان شمول موجب یکنواختی و یک تفسیر کامل تری از شیوهای که تفاوت های فردی بعنوان طبقه بندی های شخصیت در زبان معمولی رمزگردانی میشود به شمار می آید. یعنی چنانچه صفتی برای بقاء فرد اهمیت بیشتری داشته باشد، بایستی آن صفت شخصیتی درسایر زبانها و فرهنگها به کار گرفته شود و قابلیت کاربری خود را نشان دهد(باس۱۹۹۶، هوگان، ۱۹۸۳، به نقل از فرزاد و فراهانی، ۱۳۸۴).
اگر پژوهش بین فرهنگی نشان دهنده یک بعد شخصیتی در فرهنگهای گوناگون باشد، پراکندگی هایی که روی آن بعد ممکن است در یک فرهنگ باشد نیز مهم است، با وجود مزایای رویکرد لغوی انجام پژوهش بین زبانی دشوار و گران است وتا دهه ۱۹۹۰ چنین پژوهش هایی کمیاب بود. درمطالعات طبقهبندی جامع اولیه، زبان انگلیسی انتخاب شد زیرا طبقه بندی های اولیه آمریکایی بودند و در سایر ملیتهایی که به زبان انگلیسی تکلم نمیکردند پژوهش های کمتری صورت گرفته بود (یانگ و باند[۴۱]، ۱۹۹۰، به نقل از حیدری، ۱۳۸۴).
۲-۸-۱ مطالعات اولیه درهلند و آلمان:
[۱]– Fiske
[۲] AISENG
[۳] GILLFORD
[۴]– Tupes
[۵]– Christal
[۶] DIGMANN
[۷] ROYTER
[۸] BOGARTA
[۹] SMIT
[۱۰] WIGENZ
[۱۱]– Mishchel
[۱۲]– Peterson
[۱۳]– Ullman- Kresner
[۱۴]– Andrade
[۱۵]– Shweder
[۱۶]– Wegener
[۱۷]– Vallacher
[۱۸] DARLI& LATAN
[۱۹]GOLDBERG
[۲۰] HOGAN
[۲۱] BERAND
[۲۲] JAN
[۲۳] NORMAN
[۲۴] ZIMERMAN
[۲۵] TACKMOTOCHOOCK
[۲۶] ENOOY
[۲۷] HAMPSON
[۲۸]– Trait Description Adjective
[۲۹] TERIDENT DATA ANALIYS
[۳۰] ERPENELL
[۳۱]– Extraversion
[۳۲]– reeableness
[۳۳]– Conscientiousness
[۳۴]– Correlation matrix
[۳۵]– Benks
[۳۶]– Howars
[۳۷] BOEM& MONTAG
[۳۸] NOLER
[۳۹] TORESTON
[۴۰]ANJELTIZ
اولین نفر باشید که نقد و بررسی ارسال میکنید... “تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر”
تأثیر سه ماه آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر
قیمت : تومان99,000
نقد وبررسی
نقد بررسی یافت نشد...