فروشگاه

توضیحات

تحلیل نحوی کلامی دست نوشته‌های داستانی کودکان و نوجوانان

 

  فصل حاضر شامل سه بخش است: بخش نخست، شامل معرفی مفاهیم بنیادی ادبیات،ادبیات کودک، کودک و نوجوان، نحو وکلام و تحلیل کلام می‌باشد. بخش دوم، تاریخچه مختصری از مطالعات غربیان درباره ادبیات کودک به دست می‌دهد. بخش سوم هم شامل پیشینه ادبیات کودک در ایران است.

  گرچه از دیرباز، تعاریف زیادی از ادبیات ارائه شده است ولی هیچ‌گاه هیچ‌کدام از تعاریف جامع و مانع نبوده است و تا وقتی که عواطف و احساسات بشری به شکلی دقیق و کامل تعریف نشود، تعاریف گوناگون ادبیات نیز همچنان لنگ‌لنگان به پیش خواهد رفت.

  بنفشه‌حجازی(۱۷:۱۳۷۴)می‌گوید که ادبیات دانش‌های متعلق به علوم ادبی وآثار ادبی است.

  هاک[۱](۵:۱۹۹۷)می‌گوید:ماادبیات را به عنوان شکل تخیلی زندگی و اندیشه در فرمها وساختارهای زبانی می‌شناسیم.

  در فرهنگ وبستر[۲](صفحه۱۰۵۶)آمده که”مجموعه آثار نوشتاری مربوط به یک زبان یا یک کشور یاگروه سنی ادبیات تلقی می‌شود”

  لیلی ایمن(۱۳۵۲)می‌گوید:”مجموعه تظاهرات هنری هر قوم که در قالب کلام ریخته شده است،ادبیات آن قوم به شمار می‌رود”

 

۹۵ صفحه فایل ورد (Word) فونت ۱۴ منابع دارد قیمت:۷۰۰۰ ۱۰تومان

 

پس از پرداخت آنلاین میتوانید فایل کامل این پروژه را دانلود کنید

 

-۲-۲ ادبیات کودک

  بین ادبیات کودکان و بزرگسالان تفاوت ساختاری چندانی وجود ندارد. چرا که هر دو ادبیات هستند و با تکیه بر جوهر ادبی خلق می‌شوند، ولی مخاطبان متفاوتی را در نظر می‌گیرند.

  حجازی(۱۳۷۴)می‌گوید:” تعریف ادبیات کودکان با تعریف ادبیات به معنای عام تفاوتی ندارد، اما تفاوت بین نیازها و امکانات کودکان با بزرگسالان موجب می‌شود که از ادبیات کودکان انتظار بیشتری وجود داشته‌باشد، چرا که برای انسانی کم تجربه به وجود می‌آید، لذا باید عالی‌تر و سازنده‌تر باشد. این تفاوت‌ها و محدودیت‌ها عبارتند از:

–      محدود بودن تجربه کودکان ( از لحاظ نوع، وسعت و میزان تجربه )

–      محدودیت زبان ( محدودیت گنجینه لغات )

–  محدودیت زمان دقت ( کودکان نمی توانند از نظر فکری مدت زیادی در امری مثل خواندن داستان دقت کنند. )

–      ناتوان بودن در دریافت رویدادهای مختلف در یک زمان”

  لاکنز(۱۹۹۹)معتقد است که تفاوت کودکان با بزرگسالان در تجربه‌های آنهاست و نه در نوع تجربه‌هایشان. پس تفاوت ادبیات آنها هم تفاوت در درجه است نه تفاوت در نوع.

  هانت[۱](۲۳:۱۳۷۵-۲۲)می‌گوید:”روی هم‌رفته می‌توان دو نظریه را ناظر بر تعاریف ادبیات کودکان دانست ابتدا نظریه کسانی که معتقدند کودکان ونوجوانان دارای محدودیت‌های حسی، عاطفی،ذهنی،روانی،عقلی وتجربی هستند و به همین دلیل آثار خاصی نیاز دارند. این آثار باید برای آنها با توجه به این ویژگی‌ها پدید آید و در روند پدیداری این آثار اراده و میل نویسندگان بر خلاقیت‌های ذهنی بی‌قید وشرط برتری دارد. گرچه این گروه ارزش‌های زیبایی شناختی را نفی نمی‌کنند،ولی آنها را در چهارچوب قالب‌های از قبل تعیین شده و کنترل شده می‌پزیرند.

  نظریه دوم بر این اساس شکل می‌گیرد که عرصه ادبیات وهنر عرصه آزادی و اختیار است و کودکان و نوجوانان نیز بخشی از بشریت هستند و ادبیات آنها نیز بخشی از ادبیات است.بدین ترتیب هر خطی که کودکان یا کتابهای آنها را مجزا کند، خطی تصنعی خواهد بود.

  پیروان این نظریه معتقدند که محدودیت در قدرت درک و خواندن محدودیت در تجربه و محدودیت درتوان تمرکز حواس در کودکان و نوجوانان واقعیتهای غیر قابل انکار است،ولی در هنگام گزینش آثار باید گروه‌های سنی مورد نظر باشند نه در هنگام خلق آثار،زیرا خلق ادبی روندی است که تابع نوعی جوشش درونی است.لذا پیروان این نظریه تأکید دارند که نوشتن برای کودکان باید با همان معیاری داوری شود که نوشتن برای بزرگسالان. عدم به‌کارگیری همان معیار انتقادی برای ادبیات کودکان به این معنی است که بگوییم ادبیات کودکان نسبت به ادبیات بزرگسالان کم‌ارزش‌تر است.

  محمدی(۱۳:۱۳۷۶)می‌گوید:”ادبیات کودکان اصطلاحی ترکیبی است که در یک وجه آن مخاطب ودر وجه دیگر آن جوهر ادبی قرار دارد. پس آثاری که ادبیات کودکان خوانده می‌شوند باید هر دو مولفه را دارا باشند. توجه بیش از حد به مخاطب و تواناییها ومحدودیتهایش نباید جوهر ادبی را از بین ببردواز طرفی عنصر ادبیت در گرو خلاقیت است.”

   در ویرایش سوم فرهنگ وبستر آمده است که ادبیات کودک و نوجوان مجموعه‌ای از نوشته‌ها است که برای کودکان و نوجوانان تدوین شده است.

در دایرهالمعارف فارسی این عبارت این‌چنین تعریف شده است:”ادبیات کودک و نوجوان به مجموعه‌از آثار اطلاق می‌شود که برای مطالعه کودکان و نوجوانان و به منظور سرگرمی و آموزش آنها فراهم شده است. به معنای درستتر آثاری که از لحاظ لفظ و تعبیر متناسب با سنین مختلف کودکان و نوجوانان باشد.”

  در جلد دوم فرهنگنامه کودکان و نوجوانان(۱۶۴:۱۳۷۳)اینطور ذکر شده است:”نوشته‌ها و سروده‌هایی هستند که ارزش ادبی و هنری دارند و برای کودکان و نوجوانان پدید می‌آیند.”

  همانطور که در تعاریف بالا آمده، همواره  تاکید بر مخاطب کودک و نوجوان مورد نظر قرار گرفته است. در بین تعاریف تنها در دو مورد به ارزش ادبی و هنری اشاره شده است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که حضور واژه ادبیات در دو تعریف دیگر با تعریف ادبیات که ار ساختار و قدرت بیانی عالی برخوردار است همخوانی ندارد.

  در منابع موجود درباره ادبیات کودک و نوجوان دست نوشته‌های خود آنان، جزء ادبیات کودک و نوجوان منظور نشده است.همیشه در تعریف ادبیات کودک، نوعی بزرگسال محوری در میان بوده است.در متون نظری، اغلب ادبیات کودک را در نوشته‌هایی منحصر کرده‌ایم که بزرگترها با قصد و اراده قبلی به منظور مخاطب قرار دادن کودکان پدید آورده اند. گویی که این کودکان ذهنی خالی و خام دارند که تنها باید توسط افراد بالغ به زبانی که برای آنها قابل فهم باشد شکل بگیرد.از سویی ، اگر دایره ادبیات کودک را تنگ و منحصر به آثاری سازیم که خود بچه ها برای یگدیگر خلق کرده اند ، محروم کردن کودکان از ادبیاتی است که بزرگترها آفریده‌اند. کودکان را خالق انحصاری ادبیات کودکان دانستن، همان‌قدر غیر‌عملی و شعاریست که صرفاً بزرگسالان را فعالان و حاکمان بی‌چون و چرای این عرصه بشماریم. منحصر ساختن خلق ادبیات کودکان را به خود کودکان باعث قطع ارتباط میان دو نسل می شود. بنابراین هر آنچه برای کودکان و نوجوانان، در خور فهم و درک باشد و مورد علاقه آنها واقع شود، ادبیات کودک و نوجوان محسوب می شود.

در مقابل این نوع نگاه به ادبیات کودک و نوجوان که در آن، آفرینش خود کودک نادیده گرفته شده است و کودک و نوجوان تنها بعنوان دریافت کننده و حتی مصرف کننده فرض شده، تلاشی صورت گرفته تا تمرکز را به سوی آنچه که توسط کودکان و نوجوانان ایجاد شده حرکت داده و به جای کوشش برای فرم دادن به این ذهن‌ها، ساختارها و الگوهایی موجود در آنها جستجو شود. در این تحقیق تعامل نحو و کلام در دست نوشته‌های داستانی کودکان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

    ۲-۲-۲-۱ اهداف ادبیات کودک

  حجازی(۱۳۷۴: ۲۲-۲۱)می‌گوید:”هدف ادبیات کودکان،ساختن انسان و جامعه است. لذا ادبیات بر گذشته آینده نگر است و نقش بزرگی بر عهده دارد که اهداف مختلف زیر را بر عهده می گیرد:

 ۱-آماده کردن طفل برای شناختن، دوست داشتن و ساختن محیط

۱-  شناساندن طفل به خویشتن، ایجاد احترام،اصالت انسانی و میل به اعتلای مداوم

۲-  سرگرم کننده و لذت بخش بودن

۳-  علاقمند کردن طفل به مطالعه و ایجاد عادت به مطالعه

۴-  ایجاد و تقویت صلح در جهان ( که این مورد هدف ادبیات جهانی کودکات و نوجوانان می‌باشد).

۲-۲-۲-۲ کاربرد ادبیات کودکان در زندگی کودک

  حجازی(  ۸۹:۱۳۷۴-۸۸)موارد کاربرد ادبیات کودکان را در زندگی کودک به صورت زیر ًًًًبر می‌شمارد:

۱-کسب تجارب و اطلاعات تازه درباره مسائل مختلف

۲-کمک به آموزش و یادگیری زبان اصلی

۳-آشنا نمودن کودک به فرهنگ ملی، علاقمندی به فرهنگ جهانی و تحکیم و تقویت صلح جهانی

۴-پرورش و گسترش توانایی تعبیر و بیان گفتاری و نوشتاری و ذوق هنری

۵-رهبری، تقویت و تربیت نیروی اندیشه برای یافتن فلسفه صحیح زندگی

۶-آشنا ساختن غیرمستقیم کودک با دنیای خویش و محل زندگی

۷-سهیم کردن کودک در گذشته و شناخت بهتر گذشته برای درک بهتر واعیت حال و سهیم شدن در آینده

۸-رشد و گسترش رغبت‌های کودکان و ارضای تنوع‌طلبی نوجوانان

۹-راهنمای اخلاقی کودک بدون اجبار، تنبیه و یا تشویق

۱۰-رشد و گسترش میل اجتماعی و همکاری صادقانه و صمیمانه در کودکان

۱۱-تربیت شخصیت کودک در اثر ایجاد اعتماد به نفس و استقلال شخصی

۱۲-ارضای بعضی نیازهای ذهنی و عاطفی و لذت بردن پاک.

۲-۲-۳ کودک و نوجوان

  حجازی(همان:۵۸-۵۷)می‌گوید:”عموماً در روانشناسی و در تعلیم و تربیت تقسیم بندی زیر رعایت می‌شود:

گروه الف: سالهای قبل از دبستان

گروه ب: سالهای آغاز دبستان(کلاسهای اول،دوم و سوم)

گروه ج: سالهای پایان دبستان(کلاسهای چهارم و پنجم)

گروه د: دوره راهنمایی

گروه ه: سالهای دبیرستان

  در تقسیمات بالا،گروه”الف”مربوط به کودکان و گروه گروه “الف”، “ب” و”ج”مربوط به کودکان و گروه”د”مربوط به نوجوانان می‌باشد. در مورد “ه” نظر واحدی وجود ندارد. به نظر بعضی مربوط به گروه سنی نوجوانان و از نظر بعضی دیگر مربوط به گروه سنی جوانان است”.

  وقتی عنوان می کنیم ادبیات کودک و نوجوان، به این معنی است که تصوری کلی از نوعی مخاطب شناسی و انتخاب مخاطب داریم. البته شناخت مخاطب کودک و نوجوان دشوار است چون تا می خواهیم مخاطب را بشناسیم ، مخاطب عوض شده، چون کودکی و نوجوانی دوره گذار است. مخاطب ما موجودی در حال حرکت و پویاست. مشکل دیگر این است که تمام کودکان مثلا ده ساله به یک نحو نمی خوانند و موقیعت‌های مکانی، تاریخی، زمانی و شرایط اجتماعی در این خواندن تاثیر دارد.

  ایمن(۱۳۵۲) معتقد است که روانشناسی، جامعه شناسی و تعلیم و تربیت عوامل تعیین کننده‌ای را در اختیار کارشناسان ادبیات کودکان و نوجوانان قرار می‌دهد. این عوامل عبارتند از :

۱-   خصوصیات رشد جسمی و روانی

۲-   احتیاجات و علاقه‌مندیهای اساسی انسان

۳-   تواناییهای خواندن و تسلط بر زبان

۴-   محیط زندگی و تجربیات و شناختهایی که ایجاد می‌کند.

با توجه به اهمیت این موارد برای شناخت درست از کودک به بررسی هر کدام از آنها می‌پردازیم:

۲-۲-۳-۱ خصوصیات رشد جسمی و روانی

  رشد ذهنی و روانی کودک مبتنی بر رشد جسمی اوست . در این بخش به دلیل اهمیت رشد ذهنی کودکان به آن می‌پردازیم.

  مصطفی کریمی (۱۳۶۲) در ترجمه کتاب ” مقدمه‌ای بر پیاژه” می‌گوید: پیاژه کودک را فیلسوفی در نظر می‌گیرد که جهان را تنها به گونه ای تجربه کرده است درک می کند. کودک در خود مرکز گرایی[۲]  متولد می شود ، او خود را مرکز کائنات می بیند که هر چه در اطراف او سیر می کند و اتفاق می افتد ، منحصرا برای لذت اوست. کودکان تنها آنچه را که خودشان تجربه کرده‌اند درک می‌کنند و انتظار دارند که بزرگسالان همه چیزها را دقیقا همان طور که آنها می بینند، مشاهده کنند.

 از نظر پیاژه، ساخت‌های ذهنی لازم برای رشد ذهنی بطور ژنتیکی تعیین شده‌است. سلسله اعصاب و اندامهای حرکتی برای کنش‌های ذهنی در سنین مختلف محدودیتهایی را به وجود می‌آورد. همچنان که این ساخت‌ها در خلال رشد جسمی رشد می‌یابند، کودک می‌تواند آنها را به صورت موثرتری در جهت برخورد با محیط به کار برد. یک کودک نسبت به یک نوجوان یا بزرگسال ، دارای ساخت های ذهنی کمتر رشد یافته و نیز تجربیات کمتری است. رشد شناختی ، رشدی متراکم[۳] است. بدین معنی که درک یک تجربه جدید بر پایه چیزهای است که از تجربه قبلی یاد گرفته است. از نظر پیاژه، سازش[۴] مهمترین کنش بشری است. سازش فرایند مستمر استفاده از محیط در یادگیری است و یادگیری، تعدیل کردن خود با تغییرات محیط است. سازش عبارت است از تعادل بین دو فرایند درون سازی[۵] و برون سازی[۶]. درون سازی فرایند پذیرفتن اطلاعات جدید و انطباق آن با تصویر قبلی درباره اشیاء و جهان است. این فرایند دوگانه درون سازی – برون سازی که منجر به سازش می شود ، کودک را قادر به شکل دادن چیزی می سازد که پیاژه آن را یک طرحواره[۷] می‌نامد. یک طرحواره، یک تصویرساده ذهنی یا الگویی از یک عمل است. شکلی از اطلاعات سازمان داده شده است که شخص آن را بکار می گیرد تا آنچه را که می بیند ، می شنود، می بوید و لمس می کند ، تفسیر نماید. مثلا ، یادآوری یک چیز میتواند تصویر شیئی را که دارای آن بو‌ست، مثلا یک فنجان قهوه یا نان را به ذهن برساند. زمانی که مهارتهای زبانی آغاز به رشد می کند ، یک کلمه مانند “سگ” می تواند طرحواره یک حیوان چهارپای پارس کننده را در ذهن به وجود آورد. یک طرحواره ، ادراکات و رفتارها را سازمان می‌دهد، همان گونه که یک نجار ابزار خود را پرداخت می‌کند. پیاژه چهار عامل را که به رشد کمک می‌کند به شرح زیر نام می برد:

 ۱- عواطف ، احساسی را بوجود می‌آورد که این احساس،  انگیزه‌ای برای یادگیری می‌شود.

 ۲- در خلال رشد جسمانی سلسله اعصاب ساختهای ذهنی رشد می یابند و کودک قادر به درک بیشتری می‌شود.

 ۳- تجربه عامل مهم دیگری در رشد ذهنی است. کودکان تنها در جریان تجربیات گوناگون است که می توانند خودشان یاد بگیرند و برای خودشان کشف کنند.

 ۴- آخرین عامل، تفویض اجتماعی [۸]  یا تعامل [۹] موثر با اشخاص دیگر مخصوصا پدر و مادر، معلمان و همبازیها است.

 ساختهای ذهنی کودک باید دارای رشد کافی باشد تا توانائی درک و درونسازی اطلاعاتی را که بوسیله دیگران به او داده می شود، داشته باشد. بنابراین تمامی این چهار عامل با هم عمل می‌کنند تا به رشد کودک کمک کرده و عدم تعادل کافی برای انگیزه یادگیری را خلق نمایند.

از نظر پیاژه، رشد عبارت است توالی مراحل[۱۰]   که تمام کودکان آن را طی می کنند تا به سطح رشد افراد بزرگسال برسند. در این توالی، هر مرحله از مراحل قبل منتج شده‌است. این توالی ثابت و غیر قابل تغییر است. همه کودکان تمامی این مراحل را به ترتیب ثابتی می‌گذرانند و هیچ مرحله‌ای نمی‌تواند حذف شود.

در هر مرحله، کودک مهارت‌های حرکتی پیچیده‌تر و قدرتهای شناختی زیادتری را کسب می‌کند. گر چه رفتارهای ویژه‌ای‌، مراحل متفاوت را مشخص می‌کند، گذار از این مراحل تدریجی است. در خلال دوره گذار، یک کودک ممکن است از نظر تکلم در یک مرحله و از نظر مفاهیم ریاضی در مرحله بعد باشد. آنچه مهم است این نیست که یک کودک در چه سنی به مرحله معینی وارد می‌شود بلکه این واقعیت، مهم است که مراحل رشد یک کودک ترتیب ثابتی را طی می کند. تمام کودکان قبل از آنکه بتوانند به شکل مجرد آغاز به تفکر نمایند، باید قادر باشند جهان را به صورت عینی درک کنند. به عنوان مثال، کودکان نوپا تمام پرندگان را “جوجو” می‌نامند و بعد از این مرحله است که آنها درک می‌کنند بعضی از پرندگان گنجشک، بعضی کبوتر و…. نامیده می شوند.

 پیاژه تاکید می‌‌کند که تجربیات کودک و نیز محیط فرهنگی او بر روی سن مربوط به هر مرحله رشد موثر است. با وجود این، تمام کودکان یک توالی مراحل رشد ذهنی را می‌گذرانند. این مراحل به ترتیب زیر می‌باشند:

الف: مرحله حسی-حرکتی[۱۱](ازآغاز تولد تا هجده ماهگی): در این دوره تجسم وجود ندارد و کودک قادر نیست اشیاء یا افراد را در غیابشان در ذهنش مجسم کند.

 


[۱] Hunt

[۲] egocentrism

[۳] cumulative

[۴] adaptation

[۵] assimilation

[۶] accomodation

[۷] Schema

[۸] Socialtransmission

[۹] Interaction

[۱۰] sequence of stages

[۱۱] sensory-Motor

 

 

………………………………….

 

 

 

  در فصل حاضر که به ملاحظات نظری می‌پردازد، دستور نقشگرای[۱] نظام مند هلیدی[۲]، پایه تحلیل  در نظر گرفته شده‌است. در این فصل، به انواع معنا، انواع فرانقش[۳] و شبکه نظام‌ها[۴] پرداخته می‌شود.

۳-۱                نگاهی بر دستور نقش گرای نظام مند هلیدی

۳-۱-۱     انواع معنا

   در رویکردهای نقش گرا، معنا با کاربرد هم معناست. در این رویکرد ، چگونگی به کارگیری توالی کلمات[۵] برای انتقال معنی خاصی مورد تأکید است. بر این اساس، معنی جمله بیشتر از معنی مجموع کلمات منفرد است. به عنوان مثال درک جمله زیر(تامپسون[۶]،۲۰۰۴) بر اساس دانشی فراتر از دانستن معنای کلمات منفرد، ممکن خواهد بود:

It is not as if I had been rude to him.-1

  (آنگونه که از این جمله برمی‌آید با گوینده جمله طوری رفتار شده است که انگار او گستاخانه برخورد کرده، در صورتی که این‌طور نیست.) در واقع معنای این جمله بر اساس کاربرد آن تایین می‌شود.

  در این فصل به نقش‌های جملات و چگونگی ایفای این نقش‌ها به‌وسیله انتخاب توالی کلمات پرداخته می‌شود. قابل توجه است که منظور از توالی کلمات فقط کلمات منفرد نیستند، بلکه تمام جنبه‌های موثر در ابراز معنا را شامل می‌شود. جایگاه گروه کلمات در جمله که معانی مختلفی را ایجاد می‌کنند یکی از این موارد می‌باشد. به عنوان مثال:

Are you saying he is rude?-2

And he is rude.are you saying?-3

  بنابراین توصیف دستوری باید بتواند تمام معنای پیام را در برگیرد. به عبارت دیگر، باید بین توالی کلمات و نقش‌هایی که گویشوران توسط آنها انجام می‌دهند، ارتباط برقرار کند.

  انواع نقش‌ها و معانی قابل تقسیم به گروه‌هایی هستند. به عنوان نمونه یک گروه معنی، مربوط به انتظار گوینده از عمل شنونده است. گروه دیگر معنی مربوط به ارزیابی قطعیت گوینده از گغته خود می‌باشد. گروه بعدی مرتبط با چگونگی تناسب پیام با جملات قبل و بعد از خود است. مثال‌های زیر، به ترتیب مربوط به هر یک از معانی مذکور می‌باشد.(تامپسون،همان:۲۹)

a)Reid packed his bags.-4

    b)What did Reid pack?

a) Reid packed his bags.-5

b)Reid may have packed his bags.

a) Reid packed his bags.-6

b) It was his bags that Reid packed.

   بنابر چهارچوب دستور نقش گرای هلیدی، توالی کلمات فقط مربوط به یکی از انواع معنی است.      برای درک کامل  پیام باید هر سه سطح معنایی مورد نظر هلیدی را در کانون توجه قرار داد.

   معنا در نظام نقش گرای هلیدی در سه سطح بازنمایی می شود:

  الف-سطح اول معنا موضوع[۷] می‌باشد. در این سطح، ما زبان را برای صحبت از تجربه خود از جهان ( که شامل جهان ذهن هم می شود ) بکار می‌گیریم تا رویدادها و حالات و اشیاء موجود را توصیف کنیم.

  ب- سطح بعدی، عاملان سخن[۸] هستند. در این سطح، زبان برای تعامل بین افراد به‌کار می‌رود که به این وسیله افراد با یکدیگر رابطه برقرار می‌کنند، بر رفتار یکدیگر تأثیر می‌گذارند، نظرات خود را در مورد اشیاء موجود در جهان بیان می‌کنند، دیدگاه‌های خاصی را اخذ می‌کنند و یا نظرات دیگران را تغییر می‌دهند.

  ج- سطح سوم در مطالعه معنی ، شیوه بیان[۹] می‌باشد. در کاربرد زبان، افراد پیام‌های خود را به شیوه‌هایی سازماندهی می‌کنند که با پیام‌های دیگر در بافت حاضر و یا بافتهای وسیعتر که ما راجع آن صحبت می‌کنیم و یا می‌نویسیم، متناسب باشد.

   امکان افزودن گروههای دیگر به سطوح یاد شده وجود دارد. به عنوان مثال، بعضی نظریه پردازان، کارکردهایی چون” بیانی[۱۰] بودن” ( بیان احساسات و دیدگاه در مورد جهان ) را به عنوان گروهی جداگانه در نظر می گیرند. حال آنکه در دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، سه گروه معانی که در بالا ذکر شد، پایه و اساس چگونگی ایجاد و ادراک معانی است، چون امکان انتباق انواع خاص نقش‌ها یا معانی با عنواع خاص توالی کلمات در این تقسیم‌بندی بیشتر از تقسیم‌بندیهای دیگر است.

۳-۱-۲           انواع فرا نقش

   هلیدی در بررسی بافتها، سه نوع بافت را در نظر می گیرد که عبارتند از بافت فرافرهنگی[۱۱]، بافت فرهنگی[۱۲] و بافت موقعیتی[۱۳]. سپس او به بررسی بافت موقعیتی می‌پردازد. او معتقد است هر یک از سطوح در معنا بازتابی دارند که مربوط به یک فرانقش است. در واقع، تمام کارکردها به یکی از سه سطوح ذکر شده، قابل انتساب است. ما به این کارکردها، فرانقش می‌گوییم. این فرانقش‌ها عبارتند از: فرانقش تجربی[۱۴]، فرانقش بینافردی[۱۵] و فرانقش متنی[۱۶].

دستور زبان که توصیف انطباق های خاص کارکردی و توالی واژگان را به عهده دارد، این رویکرد سه گانه را که شامل سه سازه است و هر کدام از سازها به یکی از فرانقش‌ها مرتبط می‌باشد انعکاس می‌دهد.

۳-۱-۲-۱            فرانقش تجربی

   در فرانقش تجربی به محتوای گزاره‌ای[۱۷] بند‌هاپرداخته می‌شود. در این فرانقش، تجربه‌ای که منتقل می‌شود، مربوط به جهان بیرون و یا عوامل درونی است. مثلاً در جمله”ماشین پنچر شد” تجربه مربوط به جهان بیرون است.

  بر طبق این فرانقش هر بند به موارد زیر تقسیم می‌شود:

 

الف – فرایند[۱۸]

   وندایک[۱۹] (۱۷۰:۱۹۸۹) فرایند را رویداد پیوسته‌ای می‌داند که در برهه‌ای از زمان به‌صورت پیوستار روی می‌دهد و رویداد میانی ندارد و یا حداقل بصورت قراردادی، چیزی به عنوان رویداد میانی مشخص و تعریف نشده‌است. به طور مثال، “زمزمه کردن” رویدادی است که میانه آن را نمی‌توان مشخص کرد.

   منظور هلیدی از فرایند همان فعل است که آنها را به دو گروه اصلی و فرعی تقسیم می‌کند. گروه اصلی افعال عبارتند از:

۱)افعال مادی[۲۰]: افعالی هستند که کنشی  را نشان می‌دهند. به عنوان مثال:

   ۷- آزاده نمودار را برای فاطمه توضیح داد.

  در این جمله، فعل “توضیح دادن” به کنش اشاره دارد.

۲) افعال ذهنی[۲۱]: افعالی هستند که حسی را منتقل می‌کنند. به طور مثال:

   ۸- خوشحالم که آزاده در آزمون دکتری پذیرفته شده‌است.

۳)افعال رابطه‌ای[۲۲]: نمونه اعلای این افعال، فعل‌های ربطی هستند و به سه دسته‌ رابطه صفتی،  رابطه معرفی و رابطه نمونه‌ارزش[۲۳] تقسیم می‌شوند. در زیر به ترتیب مثال‌هایی از هر کدام از این رابطه‌ها ارائه شده‌است:

   ۹- هوا گرم است.

   ۱۰- او آزاده است.

   ۱۱- فردوسی از شاعران بزرگ ایران است.

گروه فرعی عبارتند از:

۱-       افعال رفتاری[۲۴] که رفتار را نشان می‌دهد.به عنوان مثال:

  ۱۲-آزاده ترشرویی کرد.

  در این جمله “ترشرویی کردن” نشان‌دهنده رفتار شخص است.

 ۲-افعال بیانی[۲۵] که افعالی را دربرمی‌گیرد که به گوینده نیاز دارد و مفهوم گفتن در آنها مستتر است. به عنوان مثال:

   ۱۳-آزاده اظهار کرد که پشیمان نیست.

 


[۱] Functional Grammar

[۲]  Halliday

[۳] metafunstion

[۴] s……………work

[۵] wording

[۶] Thompson

[۷] field

[۸]  tenor

[۹]  mode

[۱۰]  expressive

[۱۱] metacultural

[۱۲] cultural

[۱۳] situational

[۱۴] exprie………..ion

[۱۵]  interpersonal metafunction

[۱۶]  textual metafunction

[۱۷] propositional

[۱۸]  process

[۱۹]Van  Deijk

[۲۰]  material

[۲۱]  mental

[۲۲]  relational

[۲۳] token value

[۲۴]  behavior

[۲۵]  verbal……………

 

 

………………………………….

 

بلافاصله بعد از پرداخت موفق میتوانید فایل کامل این پروژه را با سرعت و امنیت دانلود کنید

قیمت اختصاصی و استثنایی این پروژه در پایان نامه دات کام : تنها ,تومان

 

 

 

 

نقد وبررسی

نقد بررسی یافت نشد...

اولین نفر باشید که نقد و بررسی ارسال میکنید... “تحلیل نحوی کلامی دستنوشته‌های داستانی کودکان و نوجوانان”

تحلیل نحوی کلامی دستنوشته‌های داستانی کودکان و نوجوانان

0 نقد و بررسی
وضعیت کالا : موجود است.
شناسه محصول : 1099

قیمت : تومان107,000