توضیحات
جمعیت و تعادل اکولوژیکی (رایگان)
همه موجودات زنده برای رشد وزنده ماندنشان به غذا، آب، مکان وانرژی نیازدارند رشد افراد جمعیت همچنین به این عوامل فیزیکی وابسته است.کمیابی هر یک از این عوامل میتواند یک عامل محدود کننده برای پیشرفت رشد جمعیت باشد. بیشترین جمعیتهای حیوانی در تعادل با سیستم طبیعی زندگی میکنند و در یک دوره زمانی اندازه جعیتشان تقریبا ثابت باقی میماند انسان بطور ابتدایی یک حیوان است و برای بقاء و رشد به غذا آب، مکان، انرژی وغیره نیاز دارد.اما او طبیعتا از سایر حیوانات متفاوت است. او این قابلیت را دارد که محیط فیزکی را به نفع خود تغییر دهد نظریههای مختلفی در مورد آینده انسان وجود دارد. آیا او قادر خواهد بود با مفاهیم طبیعی جمعیتش را کنترل کند یا قوانین طبیعت که در تنظیم جمعیت حیوانات حاکم است به نظرمیرسد که برای انسان مورد توجه باشد.شرایط رشد جمعیتها :غذا، آب، هوا، انرژی، مکان و پناهگاه نیازهای فیزیکی اولیه همه موجودات زنده من جمله انسان است. جمعیت هر ارگانیسم زندهای به منبع کافی از همه این عوامل وابسته است.هر تغییر مهم در هر یک از این عوامل یک عامل محدود کننده برای رشد بیشتر جمعیت در یک محیط معین میشود.
غذا
دریک محیط معین با منبع غذای کافی، رشد جمعیت یک ارگانیسم معین در ابتدا سریع است. چون ذخیره غذا کم میشود سرعت افزایش رشد جمعیت کمتر وکمتر میشود و سرانجام افزایش رشد جمعیت متوقف میشود.این مرحله، مرحله نهایی جمعیت است.
در این مرحله اگر ذخیره غذا دوباره پر شود ( اما افزایش نیابد )، ممکن است جمعیت در یک اندازه ثابت بماند اما اگر ذخیره غذا کم شود، اندازه جمعیت نیز کم میشود.البته سایر عوامل مثل آلودگی میتواند محدود کننده باشد همه موجودات زنده برای زیستن و رشد کردن غذا نیاز دارند.
غذا بعد از اینکه هضم شده و در بدن جذب شود، جزئی از بدن میشود.نوع غذایی که ما میخوریم تعیین میکند که چه نوع بدنی خواهیم داشت. اگر ما غذاها را با محتویات مغذی بالا و به میزان صحیح بخوریم، بدنمان میتواند سالم وقوی باشد. برعکس، اگر ما غذاهایی با ارزش غذایی پایین و به نسبت غلط استفاده کنیم ممکن است بدن ضعیفی داشته باشیم.
نسبت غذا به بدن میتواند به مصالح ساختمانی مثل آجرها، بتون، چوب، خاک رس، غیره به خانه مقایسه شود. اگر مواد استفاده شده در بنای یک خانه محکم و با کیفیت خوب باشد، خانه دوام طولانی خواهد داشت اما اگر مواد از کیفیت بد باشد خانه دوام طولانی نخواهد داشت، دوما به همین طریق یک خانه نیاز به نگهداری و تعمیرات مرتب دارد به همین شکل غذا برای جبران و تقویت وظایف مختلف بدن لازم است. غذا همچنین برای تنظیم فعالیتهای سیستمهای مختلف بدن لازم است. غذا میتواند به سه گروه کاربری طبقه بندی شود:
۱- غذاهای بدن ساز. اینها شامل پروتئینها، مواد معدنی و آب میشوند.
۲- غذاهای انرژی زا. اینها شامل کربوهیدراتهای اصلی و چربیها میشوند.
۳- غذاهای تنظیم کننده. اینها شامل پروتئینها، آنزیمها، مواد معدنی، آب و ویتامینها میشوند.
شکل ( ۱- ۲۱) غذاها و کاربردهایشان
وظیفه اولیه
وظیفه اضافی
انرژی
انرژی میتواند به قدرت انجام کار تعریف شود. انرژی بوسیله همه موجودات زنده به منظور رشد و ادامه فرآیندهای بدن استفاده میشود. همه حیوانات به انضمام انسان از گیاهان به شکل کربوهیدراتها، چربیها یاپروتئینها انرژی بدست میآورند. حیوانات نمیتوانند این ترکیبات را مستقیما استفاده کنند اما آنها این ترکیبات را در مدت تنفس داخل بدن اکسید میکنند که نتیجه آن آزاد شدن ترکیب حامل انرژی است که آدنوزین تری فسفات یا بطور مخفف ATP نامیده میشود.به واسطه ATP است که از اجزاء مختلف بدن انرژی دریافت میکند. هنگامیکه یک مولکول گلوکز بطور کامل اکسید شود ۳۸ مولکول ATP را که در سلولها ذخیره شده اند آزاد میکند.
گیاهان با تبدیل انرژی خورشیدی به انرژی شیمیایی غذا تولید میکنند. دو ماه خام مصرف شده در فرآیند هستند وجود ماده سبز رنگ گیاهان که کلروفیل نامیده شده در فرآیندیک ضرورت است.
|
|
این فرآیند که گیاهان از آب و دی اکسید کربن، انرژی خورشیدی را به انرژی شیمیایی تبدیل میکنند فتوسنتز نامیده میشود. معادله ساده شده فتوسنتز میتواند به این صورت نوشته شود :
قسمتهایی از گیاهان که توسط انسان یاحیوانات به عنوان غذا یا مصالح چوبی قابل استفاده نیست میتواند بوسیله انسان به منظور سوخت برای تولید انرژی استفاده شود. چوب یکی از سوختهای معمولی است که هنوز در قسمتهای زیادی از دنیا استفاده میشود. زغال سنگ، نفت خام، گاز طبیعی، سنگهای رسوبی حاوی نفت و ماسههای نفتی منابع دیگری از انرژی هستند که از گیاهان وحیواناتی که سالیان پیش زیستهاند و هزاران سال پیش زیر دما و فشار مخصوص مدفون شدهاند، بوجود آمده اند. این سوختها، سوختهای فسیلی نامیده شدهاند برای اینکه آنها از گیاهان وحیوانات فسیلی تولید میشوند این سوختها امروزه منبع مهم انرژی راتشکیل میدهند جوامع صنعتی بخش بیشتری از سوخت فسیلی رانسبت به چوب استفاده میکنند.
بنابراین مادر مییابیم که بیشتر انرژی که ما استفاده میکنیم از گیاهان و فرآوردههای گیاهی که منشا خورشیدی دارند بدست میآید پس خورشید منبع اصلی انرژی است که به عنوان ژنراتور بسیار بزرگ انرژی مورد توجه است.
میزان واقعی انرژی خورشیدی در دسترس گیاهان روی هم رفته در حدود کالری در سال در متر مربع از سطح زمین است و آنها موفق میشوند حدود ۱تا ۵ درصداز انرژی را تثبیت کنند.
همه موجودات زنده برای انجام کار و همچنین فعالیت متابولیکی ورشدشان نیاز به انرژی دارند آنها این انرژی را بصورت ترکیبات شیمیایی از گیاهان غذایی دریافت میکنند.بنابراین میزان کل انرژی تثبیت شده بوسیله گیاهان یک حد نهایی را برای فعالیت وتولید بیولوژیکی تنظیم میکند. انرژی خورشیدی در همه جای سطح زمین بطور یکنواخت نمیتابد. دریای باز منطقه بیولوژیکی بزرگی است همچون حالتی از یک بیابان روی زمین است. برای اینکه آنها تقریبا همه انرژی خورشیدی را از طریق تابش به اتمسفر، از دست میدهند.
بنابراین مقدار انرژی خورشیدی که به زمین میرسد، از بین جوامع بیولوژیکی مثل گیاهان و حیوانات عبور نمیکند.
سیاره زمین جزء خیلی کوچکی از کل انرژی خورشید را ( در حدود ۲ بیلیون ) دریافت میکند. روی هم رفته به هر حال این انرژی کافی است بطوریکه یک سانتیمتر مربع از سطح بایک گرم آب پوشیده شود دما ۱ درجه سانتیگراد در دقیقه افزایش خواهد یافت.در عرض ۳ روز زمین آنقدر انژی دریافت میکند که با همه سوختهای زمین که از زغال سنگ، گاز، نفت، قیر وجنگل بدست میآید، برابری میکند.
سایر منابع انرژی که توسط انسان استفاده میشود الکتریسیته و انرژی هسته ای است الکتریسته از آب، نفت، گاز، زغال سنگ یا هسته اتم بوجود میآید انرژی الکتریکی، شکل ناکارآمدی از انرژی در مقایسه با سوخت فسیلی است. انرژی آزاد شده از هسته اتم خیلی زیاد است.که بوسیله معادله زیر تخمین زده میشود.
E به معنی انرژی کل، mجرم و c سرعت نور است عنصر اصلی مورد نیاز برای انرژی هستهای ایزوتوپ اورانیوم است ۲۳۵- u که به مقدار محدود در طبیعت وجود دارد. سایر منابع انرژی هستهای، اورانیوم ۲۳۸ و توریوم هستند که فقط در راکتورهای هستهای میتوانند استفاده شوند.
در حقیقت اورانیوم ۲۳۸ به پلوتونیوم که در راکتور تولید کننده شکافته میشود تبدیل خواهد شد. انرژی لازمه زندگی انسان وهمچنین بالا رفتن استانداردهای زندگی است. انرژی برای تولید غذا، صنعتی شدن، حمل و نقل و ارتباط، وتهیه جا ومکان وغیره لازم است. استفاده از انرژی توسط انسان به استانداردهای زندگی او مربوط است. کشورهای صنعتی از استاندارد بالای زندگی برخوردار هستند و انرژی بیشتری نسبت به کشورهای در حال توسعه استفاده میکنند.
هوا
اکسیژن نیاز مهم همه موجودات زنده است. یک نفر میتواند یکی دو روز بدون غذا یا آب زندگی کند اما نمیتواند حتی برای چند دقیقه بدون نفس کشیدن زندگی کند. هوا یک لغت عامیانه است که به معنی گازهایی که اتمسفر را میسازد، استفاده میشود. اتمسفر، اقیانوسی از هوا است که زمین را احاطه کرده است.
هوا ترکیب تعدادی از گازها است اما عمدهترین آنهااکسیژن، نیتروژن و دی اکسید کربن است.
آنهادر نسبتهای معین درجدول ۱-۲۱ نشان داده شدهاند.اگر اندازه این گازها از نسبت نرمال تغییر کند آنگاه گفته میشود که هوا آلوده است. هوای آلوده ممکن است باعث تعدادی از بیماریها شود وممکن است در برخی موارد اگر سطح آلودگی بطور قابل ملاحظهای بالا رود، کشنده باشد. از میان گازهای موجود درهوا، اکسیژن مهمترین گاز برای حیوانات و گیاهان است.اکسیژن توسط گیاهان وحیوانات برای تنفس و بدان وسیله تولید انرژی استفاده میشود. دی اکسید کربن توسط گیاهان برای تولید غذا بواسطه فرآیند فتوسنتز استفاده میشود. نیتروژن نیز برای تولید غذا بوسیله گیاهان استفاده میشود نیترون یا مستقیما توسط بعضی گیاهان مثل لگومها جذب شده یا بشکل نیتریت محلول و نیترات موجود در آب باران جذب میشود.
همه این گازها دراجزاء متناسب بوسیله فرآیندهای چرخهای حفظ میشود.
جدول ۲- ۲۱
ترکیب تشکیل دهنده هوا برطبق حجم
درصد | گاز |
۷۸ | نیتروژن |
۲۱ | اکسیژن |
۰۴/۰ | دی اکسید کربن |
۹۴/۰ | گازهای بیاثر |
متغیر | بخار آب |
مکان و قلمرو خواهی
علاوه بر نیازهای اولیه غذا، آب، هوا و انرژی، همه افراد زنده برای زندگی نیاز به مکان دارند. توزیع افراد درروی زمین میتواند ظرفیت نامیده شود.اینکه چه مقدار فضا برای افراد مختلف لازم است به عوامل زیادی بستگی دارد. در مورد گیاهان و موجودات میکروسکوپی مقدار فضای مورد نیاز به فراهم بودن غذا، نور، هوا و آب بستگی دارد. درمورد گیاهان و موجودات میکروسکوپی مقدار فضای مورد نیاز به فراهم بودن غذا، نور، هوا و آب بستگی دارد. در حیوانات بزرگتر مشخصه های دیگری از فضا مثل رده بندی اجتماعی ارائه شده است. انسان در موقعیتهای مختلف، گوناگون عمل میکند و خیلی از خصوصیات حیوانات را نشان میدهد.
بعضی حیوانات در ساختار سازمانی بزرگتری بنام جامعه زندگی میکنند.برای مثال زنبورها، مورچهها، وسپها، پنگوئنها، آهو، گاوها، میمونهای دم کوتاه وغیره از قلمروشان حفاظت میکنند به علاوه بخشی از کار و رده بندی اجتماعی را نشان میدهند. افراد مختلف مکان و موقعیت از پیش تعیین شده را دراجتماع ومحل بدست میآورند. در یک کلنی زنبور، سربازها غذا جمع میکنند، موم تهیه میکنند و کلنی را از هر نفوذی حفاظت و مراقبت میکنند.ملکه تنها وظیفه تولید مثل دارد اگر ملکه تخمها را سریعتر از خانه های شانه عسل که بوسیله کارگرها میتواند ساخته شود تولید کند، او کمتر از کارگرها غذا دریافت خواهد کرد.
در نتیجه توید تخم کاهش مییابد از طرف دیگر اگر او به آرامی تخم بگذارد به او غذای بیشتری داده میشود تا اینکه او بتواند تخمها را به تعداد زیاد سریعتر تولید کند. وقتی یک کندو بیش ازاندازه شلوغ میشود ملکه به اضافه چند تا از زنبورهای نر و چند هزار کارگر از کلنی مهاجرت میکنند و درجای دیگر ساکن میشوند.
شکل دیگر تامین ذخیره غذای مناسب برای کلنی درمدت زمستان به این صورت است که همه نرها تا نزدیک شدن زمستان ازکلنی بیرون رانده میشوند برای اینکه زنبورهای نر در هیچ کار کلنی کمک نمیکنند اما به آسانی غذای ذخیره شده را استفاده میکنند.
به همین طریق میمونهای دم کوتاه ساختار سازمانی بزرگی از حمایت گروهشان نشان داده و از قلمرویشان حفاظت میکنند.هرگاه خطری نزدیک میشود نگهبانها با در آوردن صداهای مخصوص به رهبر گروه هشدار میدهند.نگهبانها اغلب از بزرگترین، قویترین نرها به استثناء رهبر گروه هستند بر اساس این هشدار، رهبر بلافاصله رهبران فرعی گروه را جمع میکند، نرها را در طول مسیر ومادهها و جوانها را در جلو یا بین ردیف نرها هدایت میکند او خود متناوبا مطابق نقشه فرار یامیزان احساس خطر، گروه را هدایت و پشتیبانی میکند.
همچنین بعضی از حیوانات یا پرندگان تسلط فردی خود را به دیگر اعضای گروه به منظور برقراری نظم واتحاد نشان میدهند.و این اصطلاحا سلسله مراتب اجتماعی نامیده میشود و این دراجتماع حشرات، ماهیها، مارمولکها، جوندگان، گوشتخواران، حیوانات سم دار و انسان برقرار است. سلسله مراتب اجتماعی همچنین به دستورات زورگویانه اتلاق میشود.بعضی ازجوامع دستورات سفت و سختی دارند در حالیکه در جای دیگر سیستم مسامحه کارانه اجرا میشود. وقتی دو مرغ خانگی اولین بار مقابل هم قرار میگیرند درآنصورت یا نزاع شروع میشود و یا یکی از آنها بدون جنگیدن فرار میکند اگریکی از آندو نابالغ باشد درحالیکه دیگری بزرگسال، آنکه بزرگتر است مسلط میشود. یا به عبارت دیگر بزرگتر به جوانتر حاکم میشود و وقتی که این تصمیم و حکم اجرا میشود آنها بین گروه به این حالت باقی خواهند ماند. دستور اکید در ۱۳ دستورالعمل مرغان خانگی توسط آلی مطالعه شده است.
این سلسله مراتب اجتماعی موجود بین پرندگان و حیوانات باعث تقلیل رقابت ونزاع بین آنها شده و آنها طبق روال طبیعی خود شان را در فضاهای زندگی پخش میکنند پرندگان در رده بالای اجتماعی برای غذا و یادگیری اولویت دارند. بدین ترتیب آنها محدودیت جمعیت خود را با دوری از پرندگان رده پایینی برای غذا و فرصت برای یادگیری (جفت گیری ) انجام میدهند.در شرایط کمبود غذا، ابتدا پرندگان ردههای پایینی هستند که میمیرند.
تمام مهره داران همچون حشرات رفتار حمایت گونه خود را از قلمرویا فضای خود درمقابل هر غریبه نشان میدهند.این رفتارها بیشتر اوقات کاملا تغییر پذیر است، اما در فصول تولید کاملا جدی میشوند.با این رفتار حمایت گونه از قلمرو، اعمال کنترل بر میزان جمعیت را نیز انجام میدهند.
برای مثال، اگر لانه یک نوع از پرندگان در جنگل ۲۰ مایل مربع باشد، حداقل قلمرو برای هر پرنده مایل مربع خواهد بود.و بعد، حداکثر تعداد لانهی پرندگانی که میتوانند در آن جنگل زندگی کنند در حدود ۴۰ جفت خواهد بود.
پرندگان اضافه شونده از منطقه قلمرو بیرون رانده میشوند و این شرایط در مورد حیوانات و انسان نیز صدق میکند. مثال قدیمی برای این مورد پرندگان آواز خوان میباشند که از قلمرو خود مخصوصا در مدت فصل تولید و پرورش حفاظت میکنند.
پرندگان آواز خوان نر همچون مرغ سینه سرخ، مرغ مقلد، و پرندگان آواز خوان معمولی، در سراسر مناطق خوش منظرهی قلمرو پخش میشوند. آواز پرندگان و چشم انداز زیبا در مرزهای قلمرو که به نمایش در میآید، کار تولید پرندگان ماده را دو چندان امن و جذاب میکند.وقتی یک پرنده به حیطهی قلمرو و سایر پرندگان نر وارد میشود، چون با آنجا ناوارد و غریبه است، بسادگی توسط مالکان آنجا بیرون رانده میشود. حتی یک مزاحم خیلی قوی نیز ممکن است بوسیله یک مالک ضعیف منع و بیرون رانده شود. بعضی پرندگان قلمرو غذائی خود شان را دارند. مرغهای مگس خوار ممکن است دیگران را از بوتههای مورد علاقهشان منع و دور کنند.
بعضی از حیوانات در جائی زندگی میکنند که گسترهی خانگی نامیده میشود یک گستره خانگی منطقهای است که یک حیوان منفرد و یایک گروه اجتماعی در دوره فعالیتهای خود از آن استفاده میکند.
حتی وقتی که بوسیله یک متجاوز تعقیب میشوند، ممکن است آنها از قلمرو خود فرار کنند، ولی هیچ وقت از مرزهای گستره خانگی خود دور نمیشود.
منطقه گستره خانگی یک شکارچی منفرد همچون شیر خیلی وسیع است.بیشتر حیوانات به انضمام انسان از فاصله دور رفتار درونی خود را طوری نشان میدهند که درعالم انفرادی خود، تحمل دیگران را ندارند. آنها ممکن است گستره خانگی مشخص نداشته باشند، اما آنها معمولا با دیگران بدون قید و شرط معاشرت نمیکنند بین آن هم تدابیر محدودیتی جمعیت، ضرورت به قلمرو تولیدی از بین آنها خیلی معمولی است.
توزیع فضا ومکان با ارزش بین جفتهای تولیدی یا گروهها به این معنی است که تعدادی از نسل جوان خارج از ظرفیت تحمل محیط باقی خواهند ماند.
به همین نحو اکثر رفتارهای انسانی ممکن است در قلمروی زندگی او در طبیعت بصورت احساس تجربه ناخوشایندی باشد، وقتیکه یک بیگانه بدون دعوت وارد خانه شخصی او شود و یا کسی خیلی نزدیک او قرار گرفته باشد.
مادامیکه بطور وضوح در گستره قلمروی ترجیحی او اختلاف فرهنگی وجود دارد، › در مورد رفتار قلمروئی آشکار همه انسانها شکی وجود ندارد. ما میدانیم که درتمام سعی و تلاشهای انسانی حد و مرزی وجود دارد. کشورها برای خود مرزهایی دارند، تخطی زورگویانه که نتیجه آن به یورش جنگی منتهی خواهد شد ادارات دربها و دیوارهایی دارند، حیاط ادارات اغلب حفاظ و حصارهایی دارند، تخطی از این محدودهها ممکن است منتهی به حمله نظامی نشود، ولی آنها مطمئنا ناراحتی مسلمی را ایجاد خواهند کرد. نزاعهای بشری همچون اکثر نمونه های رفتارهای انسان ممکن است با رفتار تخلف آمیز درقلمرو که میتواند جغرافیایی، معماری، شخصی یا آرمانی باشد در ارتباط باشد.
وسعت جغرافیایی به محدوده ملکی شخصی اتلاق میشود، زمینی که ما روی آن زندگی میکنیم و آنرا ملک خود میدانیم. وسعت جغرافیایی ممکن است به بزرگی یک کشور و یا به کوچکی یک حیاط جلوئی باشد.
اگر غریبهها بیرون وجلوی در خانههایمان باشند ماواقعا آسوده خیال خواهیم بود، اما اگر آنها بخواهند بداخل خانه قدم بگذارند ووارد چمنها شوند، یا جلوتر بیایند ما بدقت آنها را خواهیم پائید. وسعت معماری ممکن است داخل خانه کسی، یا داخل اطاق خصوصی در خانه شخصی خود باشد. در یک نمونه از خانهها ممکن است محلهایی عمومی باشد، مثل اطاقهای ناهارخوری، آشپزخانه، و خلوت گاهها و اطاق اختصاصی همچون اتاق خواب شخصی باشد.
علاوه بر قلمروهای ثابت شده که فضاهای جغرافیایی ومعماری را شامل میشوند دو نوع قلمروی دیگر برای انسان وجود دارد که متحرک ومتغیرند.این شکل قلمروها اعم از فضای شخصی یا سمبولیک برای انسان خیلی بینظیر هستند. فضای شخصی ممکن است بصورت یک حبابی متصور شود که فردی را احاطه کرده که اگر تخطی شود، ناراحتی و حتی درگیری ایجاد میکند حباب ممکن است برمبنای تعداد افراد وعوامل کیفی بصورت گسترده یا مختصر به نظر بیاید برای مثال در یک جمعیت بالا فضای شخصی ما به نقطهای میرسد که ما میتوانیم نزدیکی زیادی راتحمل کنیم.
فضای سمبلیک، عقاید، افکار، حالات و احساساتی از یک فرد را نشان میدهد فضای سمبولیک قلمرویی است که اگر در آن تخطی صورت گیرد، با افراد مختلف و بادرجات گوناگون از آن دفاع خواهد شد.
بعضیها هستند که از فضای سمبولیک خود سرسختانه دفاع میکنند همان طور که هر سوال عقیدتی چون تهدید یا هر سوء تفاهم از احساساتشان مثل دشمن را درک میکنند.
آزمایش ایملن
جان ایملن پژوهشگر بیولوژیست دانشگاه ویسکونسین، در آزمایشگاه تعدادی آزمایش انجام داد تا نشان دهد که موشها چگونه میزان جمعیتشانرا را در ارتباط با غذا و مکان، بوسیله مهاجرت، افزایش میزان مرگ و میر و کم کردن تعداد زایمان، متوازن نگاه میدارند. در یک بررسی ۲۵۰ گرم غذا در هر روز برای جمعیت موشها فراهم شده بود. ابتدا تعداد موشها بسرعت افزایش پیدا کرد. برای مدتی همه موشها درجایگاه باقی ماندند، اما بعد از مدتی به علت افزایش تعداد موشها و ثابت ماندن مقدار غذا، کمبود غذا بیشتر شد.
بنابراین آنهاشروع به ترک ساختمان کردند. و قابل ملاحظه بودکه تعداد ترک کنندگان ساختمان تقریبا همان تعداد بودند که متولد شده بودند و به این طریق جمعیت بطور متوازن حفظ شده بود.
درتجربه مشابه دیگر مقدار غذا ثابت نگاه داشته شد وهم زمان با آن از مهاجرت موشها جلوگیری گردید نتیجه این شد که تعداد تولدها کم شده و به این ترتیب توازن ایجاد گردید.در آزمایش سوم غذا بیش از مقدار لازم تهیه شد و از مهاجرت نیز جلوگیری بعمل آمد در این شرایط یک عامل جدید خیلی مهم جلوه کرد و آن این بود که با افزایش جمعیت موشها، فضا به ازاء هر موش کمتر و کمتر شد. در اینصورت مشاهده گردید که هرگاه تعداد جمعیت مجموعه زیاد میشود، جنگ ونزاع بطور جدی افزایش یافته ومادهها از لانه و بچههایشان مراقبت کامل نمیکنند. ومرگ و میر به میزان صد در صد افزایش پیدا میکند، حتی اگر میزان تولد هم در سطح بالا باقی بماند.
به این ترتیب در آزمایشهای دیگر نتایج مختلفی مشاهده گردید. بجای میزان مرگ ومیر، وقتی که شمار جمعیت به حد ماکزیمم رسید، میزان تکثیر وتولد متوقف میشود.
فراوانی غذا
جمعیت افزایش یافته
منع مهاجرت
محددیت فضا
جنگیدن و هم نوع خواری
افزایش میازن مرگ و میر
توازن جمعیت
شکل ۲-۲۱ توازن جمعیت درارتباط با غذا ومکان
جمعیت در یک اکوسیستم
بوم شناسان و زیست شناسان، سیستم طبیعی را به اکوسیستمها تقسیم کردهاند.اکوسیستم یک واحد طبیعی از موجودات زنده و غیر زنده است که تا زمانیکه بوسیله انسان وبعضی از بلایای طبیعی از بین نرفته باشد در حالت تعادل باقی میماند.
دو نوع اصلی از اکوسیستمها وجود دارد، خشکی و دریایی، اکوسیستم های خشکی شامل مرتع، جنگل، بیابان وتوندرا هستند. نوع دریایی عبارتند از اکوسیستمهای آب شیرین، آب رودخانه و آب دریا.
اکوسیستمهای خشکی براساس نوع گیاهان غالب طبقه بندی شده اند. اکوسیستمهای دریایی بر پایه میزان مواد شیمیایی یعنی حجم نمک آنها طبقه بندی شدهاند.اکوسیستمهای آب شیرین ( دارای نمک خیلی کم ) شامل دریاچهها، برکه ها، نهرها وروخانهها هستند. اقیانوسها و دریاها، اکوسیستمهای دریایی (محتوی نمک زیاد ) هستتند خلیجهای ساحلی، دهانه رودخانهها و باتلاقهای جزرو مدی یعنی جائیکه آب شیرین با آب شور مخلوط میشوند، اکوسیستمهای خلیجی هستند.
اکوسیستمهای خشکل اغلب به بیوم اتلاق میشوند.بیومها از همان نوعی هستند که معمولا بین گستره عرض جغرافیایی یافت شدهاند درکوههای بلند مثل آند، هیمالیا و راکی توزیع انواع بیومها در ارتفاعات بیشتر از عرض جغرافیایی یافت میشود.
عرض جغرافیایی نقش عمده ای در تعیین نوع اکوسیستم دارد چون میزان اشعه خورشیدی دریافت شده از زمین و افزایش درجه حرارت به آن بستگی دارد درجه حرارت و بارندگی عوامل اصلی آب و هوا هستند که باعث نفوذ زیاد گیاه در محل بخصوصی میشوند. علاوه بر آب و هوا و گیاه، نوع خاک نیز عامل مهمی در تنظیم گسترش بیومها است.
اکوسیستمها میتوانند بزرگ یا کوچک باشند. اکوسیستمها ی کوچکتر مثل ارگانیسمهای زیر کنده درخت افتاده یا یک اکواریوم یا یک برکه وجود دارند. مادامی که مجموعه اجزء ترکیب کننده زنده وغیر زنده اولیه بر هم اثر میگذارند منتهی به چرخه انرژی و چرخه مواد میشود بدون توجه به اینکه واحد یک سیستم اکولوژیکی یا اکوسیستم باشد در دورترین نقطه مقابل از نظر بعد، اکوسیستم زمین وجود دارد که شامل تمامی کره زمین و همه موجودات زنده روی آن میشود.همه اکوسیستمهای روی زمین بیوسفر را تشکیل میدهند هر وقت که وابستگی بین محیط فیزیکی و بیومس در یک اکوسیستم کاهش یابد به نحوی که آنرا از حالت طبیعی منحرف سازد، کل اکوسیستم بهم خواهد خورد. و اگر این بهم خوردگی بزرگ باشد ممکن است نتیجه خارج از کنترل باشد. در مفهوم ساختاروعمل اکوسیستم فرق گذاشتن بین زیستگاه و آشیان مهم است.
زیستگاه، عموما به محل زندگی یک موجود زنده وهمه موجودات زنده و غیر زنده که در آنجا یافت میشوند، اتلاق میگردد. بنابراین زیستگاه یک موجود زنده محلی است که برای پیدا کردن موجود زنده باید به آنجا رفت. برای مثلا شما باید قورباغه را در برکه و کرم خاکی را در زمین جستجو کنید. زیستگاه همچنین به محلی که کل موجودات یک منطقه آنرا اشغال میکنند، گفته میشود. همه گیاهان، حیوانات، موجودات ذره بینی موجود در یک برکه، یک اجتماع تشکیل میدهند وبرکه زیستگاه این اجتماع است.
آشیان بوم شناختی یک موجود زنده به فضایی که آن موجود از نظر فیزیکی اشغال میکند ونقش کاربردی درجامعه دارد، گفته میشود. آن همچنین شامل آنچه که موجود زنده انجام میدهد میشود.مثلا چگونه انرژی را تبدیل میکنند، چگونه رفتار میکنند، چگونه عکس العمل نشان میدهند و چگونه محیط زنده و فیزیکی را تصرف میکنند.
آنالوژی ادوم زیستگاه را از آشیان به شرح زیر متمایز میسازد :
زیستگاه محل زندگی موجود زنده و آشیان حرفه یا شغل اوست.
شکل ۳-۲۱ وابستگی بین محیط فیزیکی و بیومس
دراکوسیستمهای طبیعی تعدادی از افراد همه جمعیتها از گونههای مختلف تمایل دارند که در یک مدت زمان طولانی، نسبتا ثابت باقی بمانند هر چند ممکن است نوسانات فصلی سالیانه وجود داشته باشد. برای مثال دریک برکه بزرگ دائمی تعداد جلبکها، قورباغه ها، ماهی و سایر موجودات زنده ده سال به ده سال بیشتر یا کمتر میشوند این تعادل توسط سه نوع وابستگی که بین موجودات دریک اکوسیستم وجود دارد مثل غذا، تولید مثل، حفاظت باقی مانده است.
ساختار تامین مواد غذایی در یک اکوسیستم پایدار عبارت است از دو قسمت اصلی :
جزء ترکیب کننده فیزیکی غیر زنده یا غیر زیستی و زنده یا زیستی که عبارت است از اجتماع زنده. زیست جرم عبارت است از موجودات زنده که به هم وابسته ونیازمند هستند بصورتی که در زیر آمده است :
۱- اتوتروفها یا تولید کنندگان که طی فرآیند فتوسنتز مواد غذایی تولید میکنند که این تماما به جسم غیر زنده اکوسیستم مربوط میشود.
۲- مصرف کنندگان یاهتروتروفها که اینها عموما حیوانات هستند دو نوع مصرف کننده وجود دارد. گیاه خواران یا مصرف کنندگان اولیه و گوشتخواران یامصرف کنندگان ثانویه.
مصرف کنندگان اولیه از تولید کنندگان مثل گیاهان امرار معاش میکنند و مصرف کنندگان ثانویه از سایر حیوانات به علاوه علفخواران تغذیه میشوند. انسان از هر دو مصرف کننده گیاه خوار وگوشتخوار میباشد.
۳- تجزیه کنندگان یا ساپروفیتها که عبارتند از باکتریها وقارچها.
اینها لاشه مرده همه تولید کنندهها و مصرف کنندهها وضایعاتشان را تجزیه کرده و روی آن زندگی میکنند.با این عمل مواد خام را به قسمتهای غیر زنده اکوسیستم بر میگردانند.
در این مسیر مواد فیزیکی غیر زنده از چرخه اکوسیستم، از بخش غیر زنده وارد توده زیست جرم میشوند و بعد به سمت بخش غیر زنده بر میگردند.
در اکوسیستم متعادل کل محصولات زیست جرم به همان اندازه، مواد مرده و سایر مواد خام را به خاک برمیگردانند.
تعدادی از افراد جمعیتهای مختلف تولید کنندگان و مصرف کنندگان دریک اکوسیستم متعادل تمایل دارند که طولانی مدت در شرایط نسبتا پایداری باقی بمانند تا زمانیکه برخی موانع یا مداخلات توسط انسان، بیماری یا تغییرات ناگهانی فیزیکی بوجود آید. جمعیت زیاد گوشتخواران ممکن است باعث کاهش تعدادی از گیاهخواران شود. چون تعداد زیادی از گیاهخواران خورده میشوند این مسئله ممکن است باعث گرسنه ماندن حیوانات گوشتخوار وکاهش تعداد آنها شود کم شدن جمعیت گوشتخواران ممکن است بعدا باعث زیاد شدن جمعیت گیاهخواران شود، چون کمتر خورده میشوند. این طریق غذا کافی برا گوشتخوارن فراهم میکند و باعث میشود که آنها باسرعت نسبتا زیادی مجددا بوجود بیایند.
افزایش تعداد گوشتخواران مجددا تعداد گیاهخواران را کم میکند. به این طریق تعدادی از جمعیتهای مختلف موجودات زنده درنوسان دوره ای بسر میبرند.
اما تعداد کل آنها در دوره طولانی مدت نسبتا ثابت میماند. نوع مشابهی از توازن بین تولید کنندگان ومصرف کنندگان و بین تولیدکنندگان و توده غیر زنده وجود دارد. وسعت جمعیت گیاهان ( تولید کنندگان ) روی زمین، مواد مغذی موجود درخاک را کاهش میدهد. از بین رفتن گیاهان باعث حاصلخیزی مجدد خاک میشود که این مسئله باعث میشود مجددا تعداد گیاهان افزایش یابد.
شکل ۴-۲۱ توازن جمعیت در یک اکوسیستم
تعامل جمعیت پارامیسیوم ومخمر
اگر پارامیسیوم روی محیط کشت صاف مخمر که خود نیز درون محلول شکر رشد کرده رشد کند به سرعت تکثیر خواهد یافت. اما چون جمعیت پارامیسیوم افزایش مییابد و سلولهای مخمر را میخورد مانع رشد جمعیت مخمر میشود. چون جمعیت مخمر کاهش یافته و به حد مینیمم میرسد، جمعیت پارامیسیوم تکثیر خواهد یافت و بزودی تعداد آن دوباره به حد ماکزیمم خواهد رسید این مسئله کمک میکند که جمعیت پارامیسیوم مجددا تکثیر یافته و این چنین چرخه تکثیر دوباره تنظیم میشود مانند آنچه که در شکل ۵-۲۱ نشان داده شده است.
شکل ۵-۲۱ تعامل بین جمعیت پارامیسیوم ومخمر
ازمبحث این فصل مشخص میشود که تعادل جمعیت حیوانات در یک اکوسیستم، منظم نگه داشته میشود و میزان جمعیتشان درمدت زمان طولانی تقریبا ثابت باقی میماند انسان محیط زیست را متناسب با نیازهایش تغییر داده است که به موجب آن باعث آلودگی و عدم تعادل در سیستم طبیعی شده است. که آیا انسان قادر خواهد بود در زمان تعادل اکوسیستم که خیلی بیثبات است به حالت قبل برگرداند
وابستگی جمعیتها به یکدیگر
ما وابستگی بین اجزاء غیر زنده یا فیزیکی واجزاء حیاتی یازنده در یک اکوسیستم را مورد بحث قرار دادیم دیدیم که مواد فیزیکی اکوسیستم در چرخش هستند، از بخش غیر زنده وارد توده زیست جرم میشوند و بعد به سمت بخش غیر زنده برمیگردند. این چرخش بوسیله جریان متوالی انرژی خورشید باقی مانده است.
گیاهان انرژی را از خورشید دریافت کرده و به انرژی شیمیایی تبدیل میکنند. گیاهان به همین نحو از خاک غذا بدست میآورند. در هر دو حالت انتقال انرژی از خورشید و خاک به گیاه، مقداری انرژی به صورت گرما از دست میرود و در ساخت مواد زنده گیاه قابل استفاده نیست.همین طوروقتی گیاهان توسط حیوانات خورده میشوند، مقداری انرژی از گیاهان به حیوانات ا زدست میرود.بنابراین چون مواد خام از خاک به گیاهان و از گیاهان به حیوانات منتقل شده است انتقال کارآیی صد در صد ندارد. به عبارت دیگر بیش از یک پوند خاک یاماده مغذی برای تولید یک پوند ماده گیاهی لازم است و بیش از یک پوند ماده گیاهی برای تولید ماده حیوانی لازم است.
این شرایط به نوعی وابستگی بین توده زیستی، گیاهان وحیوانات منجر میشود. که بوسیله آنچه که هرم مواد غذایی نامیده شده، نشان داده شده است. در هر سطح انتقال به اندازه ۸۵ تا ۹۰ درصد تلفات انرژی وجود دارد. برای مثال اگر کل انرژی موجود در گیاهان برابر با ۱۳۰۰۰۰کالری باشد فقط در حدود ۱۳۰۰۰کالری در اولین سطح مصرف کننده قابل استفاده خواهد بود.به عبارت دیگر درگیاهخواران فقط حدود ۱۰ درصد از انرژی توسط اولین سطح مصرف کنندگان استفاده میشود، بقیه آن بوسیله تولید کنندگان برای انجام فعالیتهای متابولیکیشان استفاده میشود.دومین سطح حدود ۲۰۰۰و سومین سطح حدود ۳۰۰ و چهارمین سطح حدود ۴۵ کالری خواهد داشت. اگر یک گوشتخوار در سطح چهارم باشد بر مبنای غذای گیاهی، باید معادل ۱۳۰۰۰کالری داشته باشد. بطور ساده میتوانیم بگوییم که ۴۵ پوند از سطح چهارم مصرف کننده، حدود ۱۳۰۰۰۰پوندغذای گیاهی نیاز خواهد داشت.
آن به این دلیل است که در یک زنجیره اکولوژیکی، بندرت بیش از ۵ حلقه یا زنجیره از تولید کنندگان به نوک هرم که طعمه خواری است وجود دارد. این یکی از دلایل است که چرا شما یک ماهی بزرگ در برکه کوچک یا شیر درجنگل کوچک پیدا نمیکنید.هر تغییر در جمعیت در هر سطح از هرم موجب تعدیل اتوماتیک ( خود به خودی ) در سایر سطوح میشود.
به عبارت دیگر تغییرات مهم درهر سطح برتمام هرم غذایی اثر میگذارد. مثلا اگر در هرم ( شکل ۷- ۲۱) جمعیت حیوانات سطح، کاهش یابد یا بوسیله انسان یا هر حادثه دیگری کشته شوند، جمعیت زیر این سطح و بالای این سطح بر هم اثر خواهند گذاشت. جمعیت B افزایش مییابد چون حیواناتC کمتری وجود دارند که از حیوانات B تغذیه کنند وقتی جمعیت B افزایش مییابد، جمعیت A کاهش خواهد یافت چون حالا حیوانات B بیتشر وجود دارند که حیوانات A را مصرف کنند.
اما بعد از مدتی جمعیت B به دلیل مصرف بیش از حد جمعیت A، کاهش خواهند یافت.
آنگاه هر دو جمعیت A و B تثبیت خواهند شد. به عبارت دیگر جمعیت گروه Dبه دلیل کاهش گروه C، آشکارا کاهش پیدا خواهد کرد و به همین علت جمعیت گروه Eنیز به دلیل کاهش گروه D به وضوح کاهش خواهد یافت. جمعیت راس هرم بیشترین تاثیر پذیری را خواهند داشت.
بعد ا زمدتی جمعیت C به دلیل کاهش گروه D و افزایش گروه B بطور وضوح افزایش خواهد یافت وقتی جمعیت C افزایش مییابد، جمعیت B کاهش خواهد یافت و جمعیت D افزایش خواهد یافت.
شکل ۶-۲۱ هرم انرژی
اگر سیستم بهم خورده باشد کل هرم دوباره توازن خود را بدست خواهد آورد.
شکل ۷-۲۱ وابستگی جمعیتها به یکدیگر در هرم غذایی
عموماً یک حیوان در یک اکوسیستم بیشتر از یک هرم غذایی موردحمایت قرار میگیرد. هریک از هرمها بوسیله زنجیره غذایی مختلف مشخص شدهاند. در اکثر اکوسیستمها انواع مختلفی از تولید کنندگان و انواع زیادی از گوشتخواران وگیاهخواران وجود دارند که تمایل به خوردن غذای بیشتر دارند. این نوع رابطه درونی بین زنجیرههای غذایی مختلف، شبکه غذایی نامیده میشود.
شکل ۸-۲۱ شبکه غذایی
انسان خود را با درجه حرارتهای مختلف سازگار میکند. انسان مصرف کننده اولیه وهمچنین مصرف کننده ثانویه و یا حتی مصرف کننده سطح چهارم وپنجم است همه گیاهخوارن مصرف کننده های اولیه هستند. ما دیدهایم که اتلاف قابل ملاحظه انرژی درمدت انتقال از سطح اول به سایر سطوح وجود دارد.
مردمی که گیاهخوار هستند مانند مصرف کنندگان اولیه بیشترین استفاده را از انرژی بدست میآورند.
بنابراین به همین علت است که حمایت کردن از جمعیت بزرگ گیاهخواران ازغیر گیاهخواران آسان است.
گیاهخوارن ممکن است یکی از راه حلهای انسان برای تغذیه و رشد جمعیت در سراسر جهان باشد.
جمعیت انسان همچون قسمتی از اکوسیستم طبیعی
انسان به لحاظ زیست شناختی شبیه حیوانات است و قسمتی از سیستم طبیعی میباشد اما او فطرتا از سایر حیوانات متفاوت است.اکثر جمعیتهای حیوانی مکانیسمهای خود تنظیمی میدهند.تئوری مالتوس اشاره میکند که جمعیت بصورت تصاعد هندسی و غذا بصورت تصاعد ریاضی افزایش مییابد.
واینکه از چند نقطه نظر تعداد منبع غذا به آن میزان جمعیت کافی نخواهد بود در آنصورت جمعیت به حداقل خواهد رسید داروین و والاس نظریه انتخاب طبیعی را پیشنهاد کردند.
بر طبق این نظریه برای تهیه غذا او سایر منابع رقابت وجود دارد و جمعیتی که شایستهتر است انتخاب شده و جمعیتی که سازگاری ندارد حذف شده است از مبحث جمعیت حیوانی در این فصل به نظر میرسد که نظریه مالتوس و همچنین داروین و والاس بطور کامل صحیح نیست.
مکانیسم خود تنظیمی یا باز خورد اکثر جمعیتهای حیوانی قانون طبیعت است.
که آن در جمعیتهای حیوانی کمیاب است بجز در حوادث آب و هوایی که محدودیت منبع غذای موجود را توسعه خواهد داد.
به عبارت دیگر جمعیت حیوانی بندرت ظرفیت قابل تحمل محیط را مورد تهدید قرار میدهد. نوعی از مکانیسمهای خود تنظیمی، فیزیوژیکی ورفتاری، شروع کارکردی وتنظیمی، این است که قبل از اینکه ذخایر یا منابع غذا تمام شود، شروع به عملکرد وتنظیم جمعیتها میکند.
به عبارت دیگر کودک کشی، همنوع خواری، سقط بیاختیار، غفلت والدین، تخریب ژنتیکی، مرگ و میر ناشی از استرس، کاهش نرخ باروری و غیره جمعیت حیوانات را بین محدوده ظرفیت تحمل محیط نگه میدارد.
جمعیت اولیه انسان بعلت تعدادی از عوامل در یک سطح قابل قبول باقی مانده بود. رسم و رسومی بود که برای پایین نگه داشتن جمعیت کمک میکرد. درست شبیه بعضی از این رسومات در مورد حیوانات نیز بود. بعضی از این سنتها که بوسیله مردمان اولیه عملی میشد، کودک کشی یاسقط جنین اجباری، سربری، قربانی کردن، کشتارهای عبادی، حرام بودن واجتناب از آمیزش در دوره شیردهی، دفاع از کشور یا محدودیت محیط زیست وغیر. د ردوره انقلاب صنعتی در قرن ۱۸ بود که بطور موثر سنتهای قدیمی مخصوصا آدم خواری، سر بریدن وقربانی کردن انسان را، از بین برد.
اتفاقات پزشکی مدرن وتکنولوژیکی جدید همچنین میزان مرگ و میر کودکان و سایر مرگهای عمومی را کاهش داد.انسانیت موجود در طول سالهای متمادی باعث نجات انسان از گرفتاریهای فیزیکی وروحی و روانی وغیره گردیده بود.و نیز افزایش جمعیت را سرعت بخشیده بود برای انسان مدرن چه نوع کنترلی بکار گرفته خواهد شد، فقط گذشت زمان میتواند نشان بدهد.
اگر ما طبیعت را به عنوان مدل انتخاب کنیم، دو امکان وجود خواهد داشت اولی که عاقلانه تر است، کنترل جمعیت با برنامه ریزیهای بشری است. ودومی مرگ ومیر بوسیله زور و استرسها است. چون مشکلات جمعیت کنونی ما علت فرهنگی دارد، ما باید راه حل فرهنگی پیداکنیم. واگر در انجام این کار شکست بخوریم هیچگونه شکی باقی نخواهد ماند. که از قانون طبیعت که درمورد سایر حیوانات جاری است بکار گرفته شود. به عنوان مثال مرگ بوسیله زور و استرس، ممکن است زوال جمعیت را درپی داشته باشد همچنین استرس ممکن است مطابق با شدت آن شروع به اثر گذاری روی مکانیسم بیولوژیکی انسان بکند وباعث نقصان بهره وری گردد.همانطور که در مورد حیوانات نشان داده شد.سایر عواملی که در نتیجه تحولات فرهنگی، همچون اتومبیلها، بمبهای هستهای، داروها و آلودگیها وغیره پیش میآیند، ممکن است تعداد جمعیت را بوسیله افزایش میزان مرگ و میر کاهش دهند جهت زندگی وقتیکه از محدوده آن بیرون برده شود باعث مرگ میشود. یک مثال ساده که این نکته را شرح دهد، این است که غذا لازمه حفظ زندگی است. اما اگر این غذا بیش از حد هضم آن در بدن خورده شود، آنوقت سبب مرگ خواهد بود.عادت فرهنگی متفاوتی که به کاهش بدبختی ومرگ کمک میکند، واگر از حدود معین فراتر باشد، سرانجام ممکن است باعث بدبختی ومرگ شود.
بعضی از مردم هستند که تقلا میکنند مطالعات در مورد جمعیت حیوانات را با مطالعات جمعیت انسان ارتباط دهند.شکی وجود ندارد که انسان از نظر فرهنگی با سایر حیوانات فرق دارد، اما از نظر بیولوژیکی با دیگر حیوانات مشابهتهایی دارد. همانطور که نشان داده شده است، تا کنون، عامل فرهنگی انسان ممکن است او را به علت تخریب محیط زیست وتهی شدن سریع منابع، دریک موقعیت ناخوشایندی قرار دهد.
حداقل دو بحث درباره مطالعه جمعیت حیوانات میتواند مورد توجه قرارگیرد. اولا تجربه با حیوانات آسانتر از انسان است. برای اینکه در موقعیت حیوانات تغییرات مختلف را میتوان کنترل کرد. وتعدادی از نژادها را میتوان در یک دروه خیلی کوتاه مورد مطالعه قرار داد همچنین دچار ریسک کمتری میشود.مطالعه روی حیوانات امروزه در خیلی از زمینههای اطلاعاتی کمک کرده است. پزشکی، تغذیه، روانشناسی، آناتومی، جراحی، بیولوژی، رفتار شناسی، یادگیری وغیره. اکثر تئوریهای توسعه یافته بر اساس مطالعات حیوانات، درست مثل انسان، از مدتها قبل مورد درخواست بوده است. اگر ما بتوانیم به نتیجه مطالعات حیوانات درمناطقی که به آنها اشاره شده اطمینان کنیم دلیل بزرگی وجود نخواهد داشت که ارتباط مطالعات جمعیت حیوانات را با مطالعات جمعیت مردم از هم جدا بدانیم.
دوما در مورد جمعیت انسانی مطالعات کمتری وجود دارد که بتوان برای عمومیت دادن آن مورد استفاده قرار گیرد.
مطالعه روی جمعیت مردم دریک کشور یا ناحیه به علت عوامل فرهنگی مختلف نمیتواند مورد استفاده برای عموم مردم دنیا باشد. مثلا مردم در اکثر کشورهای آسیایی از اینکه خیلی نزدیک هم زندگی میکنند، کاملا احساس آرامش خواهند کرد، درحالیکه مردم کشورهای غربی، قابل توجه خواهد بود که به حقوق دیگران تجاوز میکنند وبه این جهت غیر قابل تحمل هستند آنچه که دانستن آن بیشتر لازم است، مطالعه جمعیتهای حقیقی انسانی که بر مبنای آن اکثر توجهات وطرحهای جمعیت انسان ایجاد شده است، که خود کاملا سوال برانگیز و در بعضی موارد خیلی مهم است. به دلایل سیاسی افزایش یا کاهش مییابد. اکثر کشورهای دنیا که سهم بزرگتری از جمعیت دنیا را دارند هنوز روش پیشرفته قابل اعتماد آمارگیری ندارند واز ثبت تعداد متولدین و یا مرگ و میرها نگهداری نکردهاند. در یک همچون شرایطی، وقتی که مطالعات خیلی کمی از جمعیت انسان وجود داشته باشد، ومشکلات بزرگ مدیریتی ومطالعاتی معتبر وجود داشته باشد. باید از مطالعه روی جمعیت حیوانات استفاده کرد، و این بعضی از عقاید و مبناها را برای مطالعه جمعیت انسان فراهم میکند.
دریک سیستم طبیعی و آرام رشد جمعیت بوسیله مکانیسم پس خور میان محیط فیزیکی و زیست جرم تنظیم شده است. انسان قادر است توازن طبیعی را با معانی فرهنگی، مطابق با خواست خود که در نتیجه افزایش جمعیت، خالی شدن منابع وآلودگی، ایجاد شده است را تغییر دهد.
چون مشکلات جمعیتی انسان علت فرهنگی دارد، باید یک راه حل فرهنگی وجود داشته باشد. اگر انسان در یافتن راه حل فرهنگی شکست بخورد و زیستن در توازنی با سیستم طبیعی را یاد بگیرد، هر امکان وجود دارد که قوانین طبیعت که درمورد حیوانات بکار میرود که خارج از ظرفیت تحمل محیطشا
اولین نفر باشید که نقد و بررسی ارسال میکنید... “جمعیت و تعادل اکولوژیکی (رایگان)”
جمعیت و تعادل اکولوژیکی (رایگان)
قیمت : تماس بگیرید.
نقد وبررسی
نقد بررسی یافت نشد...