فروشگاه

توضیحات

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

 

حقوق بین‌الملل عرفی به آن دسته از ضوابط رفتاری تابعان حقوق بین‌الملل گفته می‌شود

که از عرف نشأت گرفته‌اند و به منزله یک رویه عمومی به عنوان قانون پذیرفته شده‌اند.

عرف بین‌المللی به همراه معاهدات و اصول حقوقی کشورهای متمدن یکی از

منابع اصلی دیوان بین‌المللی دادگستری برای حل و فصل اختلافات است.[۱]

برخلاف نظام‌های پیشرفته حقوق داخلی که در آن‌ها عرف عنصری مزاحم و نسبتا

بی‌اهمیت شمرده می‌شود، در عرصه بین‌المللی، حداقل تاکنون، عرف یک منبع

پویا بوده و نقش برجسته‌ای در تدوین و شکل‌گیری حقوق بین‌الملل ایفا کرده‌است.

۹۵صفحه فایل ورد منابع دارد 

  

پس از پرداخت آنلاین میتوانید فایل کامل این پروژه را دانلود کنید

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل
جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

 

 

معناى لغوى عرف

«عرف‏» واژه‏اى است تازى که با واژه‏هاى «متعارف‏»، «عرفان‏»، «عارف‏»،«معرفت‏»

و «معروف‏» از یک ریشه و در معنا به هم نزدیک مى‏باشند. دانشیان لغت‏براى واژه‏ى «عرف‏» معانى گونه‏گونى را نام برده‏اند.

از آن جمله مى‏توان به معناى «امرپسندیده و نیکو» اشاره داشت که

با موضوع مورد بحث نیز در تناسب است. چنان که‏«ابن منظور» در این باره گوید:

«المعروف ضد المنکر، والعرف ضد النکر، یقال اولاه عرفا اى معروفا

. والمعروف‏والعارفه خلاف النکر… المعروف هنا مایستحسن من الافعال…

والعرف والعارفه‏والمعروف واحد ضد النکر و هو کل ماتعرفه النفس من الخیر و تبسا به و تطمئن الیه‏» (۱) .

«جرجانى‏» در «التعریفات‏» خود این‏گونه به تعریف این واژه مى‏پردازد:

«العرف ما استقرت النفوس علیه بشهاده العقول و تلقته الطبائع بالقبول‏». (۲) .

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

«راغب‏» در معناى این واژه مى‏نویسد:

«والمعروف اسم لکل فعل یعرف بالعقل او الشرع حسنه و المنکر ماینکر بهما.

قال‏تعالى: (یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر)و قال تعالى: (و امر بالمعروف و انه عن‏المنکر) – (و قلن قولا معروفا) … و العرف: المعروف من الاحسان و قال تعالى: (و امربالعرف)». (۳) .

این واژه (عرف) دوبار در «قرآن‏» به‏کار رفته است. یک بار در سوره‏ى مبارکه‏ى‏«اعراف‏»

آیه‏ى شریفه‏ى «۱۹۹» و در همین معنا، و دیگر بار در سوره‏ى مبارکه‏ى‏«مرسلات‏» آیه‏ى شریفه‏ى «۱» که به معناى «پیاپى‏» آمده است.

مفسرین «قرآن‏» به هنگام تفسیر آیه‏ى شریفه‏ى «۱۹۹» سوره‏ى مبارکه‏ى «اعراف‏»به بیان معناى عرف پرداخته‏اند.

مفسر عالیقدر مرحوم «طبرسى‏»، در تفسیر «جوامع الجامع‏» مى‏نویسد:

«و امر بالعرف: بالمعروف و الجمیل من الافعال و الحمید من الخصال‏» (۴) .

همو در تفسیر دیگر خود «مجمع البیان‏» در تعریف این واژه مى‏گوید:

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

«و العرف ضد النکر و مثله المعروف والعارفه و هو کل خصله حمیده

تعرف صوابهاالعقول و تطمئن الیها النفوس. .. (و امر بالعرف) یعنى بالمعروف و هو کل ما حسن فى‏العقل فعله او فى الشرع و لم یکن منکرا و لاقبیحا عند العقلاء و قیل بکل خصله‏حمیده‏». (۵) .

مفسر کبیر قرآن مرحوم «علامه طباطبایى‏» در تفسیر و معناى این واژه مى‏نویسد:

«و قوله: (و امر بالعرف) و العرف هو ما یعرفه العقلاء المجتمع من السنن والسیر الجمیله‏الجاریه بینهم بخلاف ما ینکره المجتمع و ینکره العقل الاجتماعى من الاعمال النادره‏الشاذه‏». (۶) .

علماى اهل سنت نیز در تفسیر و معناى این واژه سخنى همانند آن چه

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

گفته شد راى‏بیان داشته‏اند. به عنوان نمونه صاحب تفسیر «کشاف‏» مى‏نویسد:

«و العرف: المعروف والجمیل من الافعال‏». (۷) .

و «قرطبى‏» در تفسیر خود گوید:

«و العرف و المعروف و العارفه کل خصله حسنه ترتضیها العقول و تطمئن الیهاالنفوس‏». (۸) .

در تفسیر کبیر «فخر رازى‏» چنین آمده است:

«و العرف و العارفه و المعروف هو کل امر عرف انه لابد من الاتیان به و ان وجوده‏خیرمن عدمه‏». (۹) .

معناى اصطلاحى عرف

دانشیان حقوق، فقه، اصول و نیز جامعه شناسان هر یک براى عرف، معنایى بیان‏داشته و از دیدگاه خود تعریفى براى آن ارایه داده‏اند که در این جا به هر یک از آن‏هامستقلا پرداخته مى‏شود. در آغاز این نکته قابل گفت است که اگر چه هر

یک از این‏تعاریف و معانى ارایه شده از سوى این دسته از دانشیان از معناى لغوى آن دور وبیگانه نیست، لیک این واژه در معناى اصطلاحى خود دیگر هاله‏هاى معنایى موجوددر معناى لغوى واژه را دارا نمى‏باشد.

الف) تعریف عرف در دانش حقوق

دانشیان حقوق با توجه به شاخه‏هاى متعدد حقوق براى عرف تعاریف‏گونه‏گونى بیان داشته‏اند بدین گونه که گاه از آن به مجموعه‏ى مقرراتى که از سوى‏شارع مقدس اسلام وضع نشده باشد، تعبیر آورده‏اند (۱۰) و دیگرگاه – چنان که از «ژولین‏»حقوق‏دان روم باستان نقل شده – در تعریف آن گفته‏اند: عرف و عادت دیرینه عبارت‏از حقوقى است که از آداب و سجایاى مردم پدید آمده و اثر قانون را دارد. (۱۱) .

برخى آن را آن‏گونه که در حقوق فرانسه از آن تعبیر آورده مى‏شود، حکمى‏دانسته‏اند که در تمام مملکت‏یکسان بوده و یکسان نیز عمل مى‏شود. (۱۲) در پاره‏اى ازنوشته‏هاى حقوقى آن را قواعدى دانسته‏اند که از پدیده‏هاى اجتماع استخراج شده وبدون دخالت قانون گذار به صورت قاعده‏ى حقوقى در آمده است

که البته در این‏معنا جز قانون، دیگر منابع حقوق همچون رویه‏ى قضایى و قواعد ناشى از عقایدعلماى حقوق را نیز در برمى‏گیرد (۱۳) و یا آن را عملى که اکثریت صنفى از اصناف یاطبقه‏اى از طبقات یا گروهى از یک اجتماع به طور مکرر انجام دهند و آن عمل مطابق‏با مصلحت نوعى آن صنف یا آن طبقه و گروه باشد، دانسته‏اند. (۱۴) .

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

با توجه به اختلاف نظرهاى موجود روشن است که نمى‏توان تعریفى حقیقى‏براى عرف ارایه نمود که قابل انطباق و پذیرش در همه‏ى شاخه‏هاى حقوق

باشد، چه‏این که اصولا – گذشته از نقص و اشکالاتى که نوع تعاریف ارایه شده از آن خالى‏نمى‏باشند – ارایه‏ى تعریف حقیقى در این گونه موارد خود امرى

است داراى امتناع‏عادى، لذا تنها مى‏توان در مقام یک تعریف تعلیمى که توانایى شمول پدیده‏ى عرف‏در تمام شاخه‏هاى حقوق را دارا باشد، از تعریف عرف

سخن راند. بنابراین بانظرداشت ویژگى یاد شده مى‏توان پدیده‏ى عرف

را در یک تعریف تعلیمى که همه‏ى‏شاخه‏هاى حقوق را در برگیرد و نوع دانشیان

حقوق نیز نسبت‏به آن از خود اقبال‏نشان داده، بدین‏گونه تعریف کرد که عرف عمل و روش یا سلسله اعمال وروش‏هایى است که به تدریج در طول زمان بر اثر

تکرار خود به خود و بدون دخالت‏قوه‏ى قانون‏گذارى در اثر حوایج اجتماعى میان همه‏ى افراد جامعه یا گروهى از آن‏هابه عنوان قاعده‏اى الزام‏آور در تنظیم

روابط حقوقى بین افراد اجتماع مقبول و مرسوم‏شده است. بنابراین با توجه به تعریف ارایه شده، وجود دو ویژگى به عنوان دو رکن‏اساسى در عرف لازم است. نخست ویژگى عمومیت و دیگرى ویژگى الزام.

توضیح این‏که عرف پدیده‏اى است که نوع مردم به جهت ایمان و اعتقاد و نیزانس با آن، آن را بدون احساس نفرت و ناراحتى انجام مى‏دهند و مخالفت‏با آن نوعااحساسات افراد را جریحه دار مى‏نماید. به گونه‏اى که گاه در برابر اشخاص مختلف‏از خود عکس‏العمل نشان مى‏دهند. چنین عرفى در واقع «قانون

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

نانوشته‏اى‏» (۱۵) است که‏با توافق مشترک و همگانى پابرجا شده است. این پدیده‏ى اجتماعى که نتیجه‏ى عمل‏متمادى و مکررى است که اثر قرارداد ضمنى و مشترک را میان مردم پیدا نموده ووجود یک حس حقوقى را بین مردم نشان مى‏دهد، برانگیخته از نیازهاى اجتماعى ومعمول به تحول پذیرى است که همواره منطبق بر حوایج زندگانى مردم بوده و بامقتضیات زندگى اجتماعى نیز هماهنگ مى‏باشد به گونه‏اى که با تغییر اخلاق، رسوم‏و اوضاع اجتماعى، اقتصادى و فرهنگ مردم تغییر مى‏یابد.

گفتنى است که قانون نیز به جهت‏حفظ نظم و آرامش جامعه به عرف احترام‏گذارده و رعایت آن را لازم مى‏شمارد و تخلف از آن را موجب اخلال نظم مى‏داند. (۱۶) .

بود. اما در «حقوق‏بین‏الملل عمومى‏» (۱۸) – چنان‏که برخى از دانشیان برآنند – عرف تعریف دیگرى رامى‏طلبد. در حقوق بین‏الملل عمومى عرف و عادت از شیوه‏ى عمل و رفتار دولت‏هادر ایجاد و بسط مناسبات خود با یک‏دیگر و هم‏چنین رویه‏ى آن‏ها در اختلافات بایک دیگر ناشى مى‏شود، بدین گونه که در نتیجه‏ى

تکرار این شیوه‏ى عمل و رفتاردولت‏ها در روابط بین‏المللى ایمان و اعتقاد نسبت‏به

قواعدى پیدا مى‏شود که به‏تدریج در روابط مشترک آن‏ها جنبه‏ى الزامى به خود گرفته و به عنوان معیار سنجش‏ارزش‏هاى حاکم پذیرفته مى شود.این قواعد ریشه و اصل قواعد حقوق بین‏الملل‏عمومى است. (۱۹) لذا به موجب بند ۲

ماده‏ى ۳۸ اساسنامه‏ى «دیوان بین‏المللى‏دادگسترى‏» (۲۰) عرف عبارت است

از رویه‏ى عمومى دولت‏ها که به صورت قاعده‏ى‏حقوقى مورد قبول آن‏ها قرار

گرفته است که ممکن است‏به صورت جهانى‏یامنطقه‏اى و یا به صورت دو جانبه در روابط دو کشور با یک دیگر در تکرار امرى باموافقت ضمنى آن‏ها باشد. (۲۱) عرف و عادت نخستین منبع حقوق بین‏الملل عمومى‏به شمار مى‏آید و در حل اختلافات بین‏المللى پایه تصمیمات قضایى مى‏باشد. (۲۲) .

ب) تعریف عرف در فقه و اصول

دانشیان پیشین فقه و اصول اگرچه در بسیارى از مسایل فقه و اصول عرف رامد نظر قرار داده و بدان استدلال مى‏نمودند، لیک نوعا در صدد تعریف، تحلیل وبحث درباره‏ى آن برنیامدند، بلکه آن‏را به عنوان یک امر مسلم شمرده وبا

توجه‏به پیش فرض‏هاى ذهنى خود درباره‏ى آن، آن را در جاى‏جاى دانش فقه و اصول‏به کار مى‏بستند. چه بسیار اندک‏اند دانشیانى که به بحث و تحلیل و تعریف پدیده‏ى‏عرف پرداخته باشند. اگر چه دانشیان معاصرى که در فقه و اصول پدیده‏ى عرف راموضوع بحث‏خود قرار داده‏اند، کم نیستند، لیک بسیارى از اینان یا به تکرارگفته‏هاى دیگران بسنده کرده و یا بر اثر رویارویى و آشنایى با

دانش حقوق وبه جهت تطبیق و سازگارى فقه با آن به طرح این بحث روى آورده و تا حدودى – نه‏اندک – در ارایه‏ى بحث‏خود از دانش حقوق متاثر بوده‏اند. بررسى و مطالعه‏ى‏نوشته‏هاى اینان درستى این سخن را گواهى مى‏دهد

. بنابراین کم‏اند دانشیانى که بحث‏مستقلى را درباره‏ى عرف ارایه داده و تنها از دیدگاه فقهى و اصولى این پدیده را موردبررسى و مداقه قرار داده باشند.

فقیهان و دانشیان اصولى همان‏گونه که با واژگان گوناگونى همچون سیره‏ى‏عملى، عمل‏الناس، عرف العاده، محاسن العادات، عاده الناس، بناى‏عرف،عادات العقلاء، عرف عقلا، بناى عقلا، طریقه و سلوک عقلا، ارتکاز عقلایى،

اجماع‏عملى، اتفاق الناس و… از عرف تعبیر آورده‏اند، براى آن تعاریف گوناگونى نیز بیان‏داشته و نگرش‏هاى متفاوتى را درباره‏ى آن ارایه داده‏اند که همه‏ى این‏ها به وضوح‏نشان‏گر وجود برداشت‏هاى متفاوت از آن مى‏باشد.

لذا نخست‏به جهت آشنایى بااین تعاریف و نگرش‏ها، چند تعریف که از سوى فقیهان و دانشیان اصول ارایه شده،بیان مى‏گردد و آن‏گاه به بیان تعریفى تعلیمى براى عرف روى آورده مى‏شود.

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

منسوب به «غزالى‏» است که او عرف را چنین تعریف کرده است:

«العاده و العرف ما استقر فى النفوس من جهه العقل و تلقته الطبایع‏السلیمه بالقبول‏». (۲۳) .

درستى انتساب این تعریف به «غزالى‏» به هیچ رو روشن نیست، زیرا کسانى‏همچون «ابن‏عابدین‏» که از جمله نخستین نسبت دهندگان این تعریف به

«غزالى‏»به‏شمار مى‏آید، اگر چه در رساله‏ى «عقود رسم المفتى‏» این تعریف را از «المستصفى‏»نقل مى‏کند، (۲۴) ولى او – همان‏گونه که از کاربرد اصطلاح

«مانصه‏» پرهیز دارد – مستقیمابراى این تعریف مدرکى از آثار «غزالى‏» را ارایه نداده است، بلکه او این تعریف رابه نقل از «بیرى‏» (شارح الاشباه) از

«المستصفى‏» نقل کرده است (۲۵) و این باعث گردیدتا دیگرانى که

پس از او براى نقل و انتساب این تعریف به «غزالى‏» قلم فرسایند،به غلط «المستصفى‏» را مدرک این گفته قراردهند و حال آن که در هیچ جاى‏«المستصفى‏» چنین تعریفى دیده نمى‏شود. (۲۶) .

از فحواى کلام برخى از دانشیان این نکته به دست مى‏آید که او به جهت‏شباهت‏این تعریف با تعریف ارایه شده از سوى «عبدالله بن‏احمد نسفى‏» (م ۷۱۰) در کتاب‏«کشف‏الاسرار»، این تعریف را از «نسفى‏» دانسته است.

چه این که او پس از بیان این‏تعریف در هامش مى‏نویسد: «…عن‏المستصفى للنسفى مخطوط بدار الکتب‏المصریه…» (۲۷) و در جاى دیگر در کنار عبارت «صاحب المستصفى‏» نام «نسفى‏» را بین‏هلالین بدین‏گونه ذکر مى‏کند:

«…و على راى (النسفى) صاحب المستصفى...» (۲۸) به نظرمى‏رسد او خود نه نسخه و نه عکس آن را دیده است، زیرا او در فهرست مآخذ نامى ازآن نبرده و در هامش نیز شماره نسخه را ارایه نداده است.

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

«سمعانى‏» در تعریف عرف گوید:

«والعرف ما یعرفه الناس و یتعارفونه فیما بینهم معامله‏». (۲۹) .

«نسفى‏» در تعریف آن مى‏نویسد:

«والعرف ما استقر فى النفوس من جهه شهادات العقول و تلقته الطباع السلیمه‏بالقبول‏». (۳۰) .

و دیگرى در تعریف آن چنین گوید:

«العاده عباره عما یستقر فى‏النفوس من امور المتکرره المقبوله عند الطباع السلیمه‏» (۳۱) .

نویسنده‏اى آن را چنین تعریف کرده است:……………………….

بلافاصله بعد از پرداخت موفق میتوانید فایل کامل این پروژه را با سرعت و امنیت دانلود کنید

 

1 نقد وبررسی برای جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

  1. بهرام

    جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل
    مقاله عالی بود

افزودن نقد و بررسی

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل

1 نقد و بررسی

جایگاه عرفی شدن در حقوق بین الملل پایان نامه مقاله کار تحقیقی پروپوزال

دانلود پایان نامه با موضوع عرفی شدن پایان نامه در مورد عرفی شدن تحقیق در مورد عرفی شدن تز دکترا در مورد عرفی شدن مقاله کانون وکلا

قیمت : تومان99,000